عقد نکاح از امور مورد اهتمام دین اسلام میباشد که تاکید وافری بر آن شده است. یکی از ضروریات دین اسلام آن است که مردان نمی توانند بیش از چهار زن دائم هم زمان در اختیار داشته باشند. در این یادداشت به بررسی سقف تعدد زوجات در قرآن کریم میپردازیم. به این معنا که از منظر قرآن کریم، حداکثر زوجهای که مکلف جائز است هم زمان در اختیار داشته باشد، چه تعداد است؟ آیا این حکم از قرآن کریم قابل استنباط است و یا حکم محدودیت ازدواج با چهار زن، صرفا اقتضاء روایات و اجماع فقها است؟
در آیه سوم سوره نساء میخوانیم: «فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً»(1) پس زنانی را به نکاح خود در آورید که شما را نیکو و مناسب است، دو یا سه یا چهارتا و اگر ترسیدید که عدالت را رعایت نکنید، پس یک زن بگیرید.
ادعا شده این آیه دلالت بر آن دارد که حد اکثر زوجهای که مکلف می تواند به صورت همان زمان در اختیار داشته باشد، چهار زوجه است.
صاحب جواهر در این باره مینویسد : «این ادعا که آیه دلالت بر انحصار تعدد زوجات در چهار عدد نمیکند، ادعای غریبی است، زیرا مفهوم مخالف عدد چهار که در آیه ذکر شده است، اقتضا می کند نکاح بیش از چهار عدد به صورت هم زمان، جائز نباشد.»(2)
محقق خوئی به صاحب جواهر اشکال میکنند که عدد همیشه مفهوم ندارد؛ ایشان ادامه میدهند: «استدلال به این آیه، نه به دلیل ذکر عدد در آیه و مفهوم مخالف آن، بلکه از آنجا که آیهی شریفه در مقام تحدید و بیان ذکر عدد زوجات است، صحیح است. خداوند متعادل در آیه شریفه در مقام ذکر عدد زوجات، بیش از چهار عدد را ذکر نکرده که از آن استفاده میشود سقف اختیار زوجات در دین اسلام، چهار عدد است و بیش از آن جائز نیست.»(3)
دو اشکال به ظهور آیه
اما در عین حال دو اشکال مهم به ظهور آیه در تعیین سقف تعدد زوجات شده است که در ادامه به این اشکالات میپردازیم:
اشکال اول) بسیاری از فقها به ظهور آیه اشکال کردهاند و ظهور آیه را در اثبات عدم جواز نکاح زوجهی پنجم نپذیرفتهاند .
شیخ طوسی دربارهی مسالهی تعدد زوجات مینویسد:
«اجماع مسلمین بر آن است که نکاح با بیش از چهار زوجه در زمان واحد جائز نیست اما آیهی شریفه «مثنی و ثلاث و رباع» بر این مطلب دلالت نمیکند زیرا «واو» در آیه به معنای«أو» است. چرا که اگر مراد از واو معنای اصلی آن بود، مفاد آیه جواز نکاح با هجده زن بود! این امر بدان سبب است که معنای مثنی دوتا دوتا و ثلاث سه تا سه تا معنای رباع هم چهار تا چهارتا است و جمع بین این تعداد هجده عدد است و چون ظهور بدوی آیه مخالف ضروری دین است، قابل التزام نیست و باید از ظهور آن رفع ید کرد.» (4)
آیتالله العظمی شبیری زنجانی در مقام نقد استدلال شیخ طوسی، سه نقد را بیان کردهاند :
نقد اول: در هيچ کلام فصیحی «واو» به معناى «أو» استعمال نشده است و استعمال آن در اين معنا خلاف ظاهر است. ابن هشام نیز در مغنی وجود چنین معنایی را برای واو منکر شده است و مثالهایی که برای آن ذکر شده است را مردود دانسته است.
نقد دوم : لازمه اراده معناى اصلی «واو» این نیست كه مجموع من حيث المجموع «معطوف عليه و معطوف»، موضوع حكم باشد تا چنين تالى فاسدى به همراه داشته باشد. زیرا يكى از معانى واو اين است كه هر يك از «معطوف عليه» و «معطوف» علىحده، مشمول حكم باشند. بنابراين با توجه به اينكه حكم در اينجا حكمی ترخيصى است، معناى آيه اين است كه شما در ازدواج با دو زن، سه زن و چهار زن مجاز هستيد. يعنى همچنانكه مىتوانيد با دو زن ازدواج كنيد مجاز هستيد سه زن را به عقد خود درآوريد؛ كما اينكه ازدواج شما با چهار زن نیز بىمانع است.
نقد سوم : وجه عدول از اثنتين، ثلاثه و اربعه به مثنى، ثُلاث و رباع اين است كه اگر تعبير اول به كار برده مىشد، ممكن بود چنين توهم شود كه مرد به هيچ عنوان و تا آخر عمر نمیتواند بيش از چهار زن داشته باشد؛ هر چند این چهار زن در يك زمان در عقد او نباشند. ولى معنای متفاهم از تعبير به مثنى، ثلاث و رباع، با توجه به این كه معناى آن، دو تا دو تا، سه تا سه تا و چهار تا چهار است، اين است كه زياده بر چهار زن در يك وقت و تا مادامىكه شخص چهار زن دارد جايز نيست و به عنوان مثال اگر يكى از آن چهار زن را طلاق داد ازدواج با زن پنجم بدون اشكال است. (5)
اشکال دوم) اشکال دومی که به ظهور آیه شده از سوی برخی روشنفکران مطرح شده است. بر اساس این اشکال، خداوند حق اختیار چهار زن را برای مردان قرار داده است و در ذیل آیه شرط این حق را عدالت مردان دانسته است و در آیه دیگری خبر از عدم استطاعت مردان در این زمینه داده و بیان نموده است: «وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ»(6) نمی توانید عدالت را بین زنان بر قرار کنید حتی اگر حرص و انگیزهی زیادی در این مورد داشته باشید .
نظیر این اشکال در زمان حضرت صادق علیه السلام از سوی ابن ابی العوجاء زندیق مشهور، مطرح شده است؛ وی خطاب به هشام که از اصحاب امام صادق علیه السلام است، این تناقض را مطرح کرده و این کلام را با حکمت خداوند مسلمانان در تعارض میبیند .
هشام پاسخ این اشکال را از امام صادق علیه السلام طلب میکند و حضرت(ع) در پاسخ میفرماید:
«أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً يَعْنِي فِي النَّفَقَةِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ- وَ لَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوها كَالْمُعَلَّقَةِ يَعْنِي فِي الْمَوَدَّةِ»(7)
حضرت(ع) متعلق عدالت در آیهی نخست را عدالت در نفقه و متعلق عدالت در آیهی دوم را مودت و محبت دانستهاند؛ به این معنا که شرط جواز اختیار چهار همسر، عدالت در پرداخت نفقه است و عدالت در آیه شریفه 129 سوره نساء که نفی شده است، به معنای محبت است و هیچ تعارضی بین این دو آیه وجود ندارد.
نتیجه :
سقف تعدد زوجات از نگاه قرآن کریم، چهار عدد است و بر این اساس جائز نیست مردان، بیش از چهار زوجه به صورت هم زمان در اختیار داشته باشند.
------------------------
پی نوشت :
(1) سوره نساء آیه 4
(2) جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج30، ص: 3
(3) موسوعة الإمام الخوئي؛ ج32، ص: 142
(4) الخلاف؛ ج4، ص: 293 .(..فإذا المسألة إجماع، و عليها إجماع الفرقة. و قوله تعالى «مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» لا يدل على ذلك؛ لأن المراد بالواو «أو» و لو كان المراد الجمع لجاز الجمع بين ثمانية عشر؛ لأن قوله تعالى «مَثْنى» معناه: اثنين اثنين. و كذلك قوله «وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ» يعني: ثلاثا ثلاثا، و أربعا أربعا. كما يقول القائل: جاء الناس مثنى و واحدا، يعني: اثنين اثنين و واحدا واحدا. و هذا باطل بالاتفاق.)و ر.ک به : غنية النزوع ؛ ص: 144 ، جامع المقاصد ج12، ص: 374
(5) كتاب نكاح (زنجانى)، ج16، ص: 5107
(6) سوره نساء آیه 129
(7) (8)كافي (ط - الإسلامية)؛ ج5، ص: 362
نظرات
از مسئولین سایت که این زمینه را برای تبادل مباحث علمی فراهم کرده اند کمال تشکر را دارم.
دو نقد بر این مقاله دارم؛
ابتدا یک نقد به نگارنده وارد می دانم که قرار بود فقط دلالت آیه با قطع نظر از هر دلیل دیگری را بررسی کنند، در حالی که در همان اشکال اول پای اجماع مسلمین را به میان کشیدند و در معنای «واو» تصرف کردند.
و در ادامه: چه «واو» در آیه شریفه را به معنای حقیقی خود بگیریم، چه به معنای «آو»، مستفاد از آیه، خلاف اجماع مسلمین است؛ زیرا اگر «أو» گرفته شود معنای «رباع» می شود چهار تا چهار تا، یعنی هشت تا، همانطور که مرحوم شیخ طوسی به آن اذعان داشتند و اگر هم به معنای «واو» بگیریم و بر طبق کلام آیت الله شبیری پیش بریم که هر يك از «معطوف عليه» و «معطوف» علىحده، مشمول حكم باشند، نتیجه اینگونه می شود: با دو تا دو تا و سه تا سه تا و چهار تا چهارتا مجاز هستید ازدواج کنید، یعنی چهارتا و شش تا و هشت تا، لذا سقف زوجات دوباره هشت می شود؛ لذا طبق آیه شریفه تا هشت زوج حتما جایز است، اما بیشتر از آن متوقف بر این است که آیه را مقام تحدید بدانیم یا خیر؟
و در ادامه: چه «واو» در آیه شریفه را به معنای حقیقی خود بگیریم، چه به معنای «آو»، مستفاد از آیه، خلاف اجماع مسلمین است؛ زیرا اگر «أو» گرفته شود معنای «رباع» می شود چهار تا چهار تا، یعنی هشت تا، همانطور که مرحوم شیخ طوسی به آن اذعان داشتند و اگر هم به معنای «واو» بگیریم و بر طبق کلام آیت الله شبیری پیش بریم که هر يك از «معطوف عليه» و «معطوف» علىحده، مشمول حكم باشند، نتیجه اینگونه می شود: با دو تا دو تا و سه تا سه تا و چهار تا چهارتا مجاز هستید ازدواج کنید، یعنی چهارتا و شش تا و هشت تا، لذا سقف زوجات دوباره هشت می شود؛ لذا طبق آیه شریفه تا هشت زوج حتما جایز است، اما بیشتر از آن متوقف بر این است که آیه را مقام تحدید بدانیم یا خیر؟
RSS نظرات این ارسال