حرمت خودکشی از منظر فقهی

حرمت خودکشی، از مسلمات فقه اسلامی به شمار می‌رود که همواره تمام فقیهان در طول تاریخ اسلام، فتوا به حرمت آن داده‌اند. آنچه در این یادداشت به آن پرداخته شده، پژوهشی پیرامون ادله فقها برای حرمت این عمل است.

  • شناخت موضوع

خودکشی مفهوم مبهمی ندارد تا نیاز به توضیح داشته باشد اما لازم به ذکر است که سبب خودکشی گاه ایجابی است؛ یعنی خودکشی مسبَّب فعل انسان است  مثل خوردن و نوشیدن سم، وصل کردن خود به برق، پرت کردن خود از یک بلندی و.... و گاه سلبی است؛ یعنی مکلف با انجام ندادن فعل یا عملی باعث مرگ خود، می‌‌شود. مثل : امتناع از خوردن، آشامیدن، ترک معالجه بیماری یا جراحت به نحوی که منجر به مرگ شود و به طوری کلی ترک هر کاری که سبب بقاء انسان است. همچنین قابل ذکر است که گاه خودکشی برای رسیدن به هدفی مقدس است؛ مثل عملیات انتحاری برای نابودی دشمن اسلام و مسلمین.

با این مقدمه روشن گشت هر چند مفهوم خودکشی، روشن است اما این پرسش وجود دارد که آیا دلیل حرمت خود کشی شامل خودکشی از هر سبب و علتی می‌‌شود، یا بین افراد و مصداق های آن از جهت حکم، تفاوت وجود دارد؟ بدین منظور باید لسان و مفاد دلیل خودکشی را بررسی کنیم.

  • ادله  حرمت خود کشی

برای اثبات حرمت خودکشی به هر یک از ادلّه چهارگانه، می‌توان تمسک جست.

الف ) قرآن کریم

در این زمینه می‌توان به دو آیه اشاره نمود: 

آیه اول. يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحيماً.(1)

فقره ی «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ » متضمن نهی می‌‌باشد و نهی، ظهور در حرمت دارد و متعلق نهی، قتل نفس است و آنچه نزد شارع مبغوضیت دارد این است که مکلف مرتکب قتل انسانی شود چه آن انسان، خود آن شخص باشد و چه شخص دیگری باشد.

بنابراین  حرمت خود کشی از آیه مستفاد است  و عموم آن شامل اقسام خود کشی می‌‌شود. در روایاتی از اهل بیت علیهم السلام(2)، به ظهور این آیه برای اثبات حرمت خودکشی استناد شده است. گرچه  مورد این روایات کشتن نفس به سبب هجوم و حمله  بدون همراه و یاور به مشرکین است  اما این مورد، مخصص عموم آیه نیست و آیه شامل انواع خودکشی می‌‌شود.  پس این روایات، فهم عرفی مذکور را تایید می‌‌نمایند و خود کشی به عنوان اولی حرام است.

بنابراین  مفاد آیه، علاوه بر آن که شامل خودکشی‌های ایجابی می‌‌شود، شامل خودکشی های سلبی نیز می‌‌شود و از آنجا که هیچ فرقی در مقدس بودن یا نا مقدس بودن هدف نگذاشته است، پس اطلاق آن شامل همه موارد خودکشی می‌‌شود؛ زیرا در همه ی این موارد، «قتل نفس» صادق است.

 

آیه دوم. أَنْفِقُوا في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ(3)

«در راه خدا مال خرج كنيد و خودتان را به هلاكت نيندازيد و نيكى كنيد كه خدا نيكو كاران را دوست ميدارد.»

ظاهر آيه با توجه به فقره ی «لا تلقوا بایدیکم الی التهلکة» این است كه القاء نفس در معرض هلاکت و نابودی، مورد نهی شارع قرار گرفته است و قاعده‌ای عام از آن استفاده می‌‌شود و چون خود کشی از مصادیق بارز و آشکار القاء در هلاکت است، خودکشی نیز مورد نهی شارع است. پس ظهور آیه در اثبات حرمت مطلق خودکشی است؛ چه ایجابی باشد و چه سلبی؛ چنانچه در حرمت آن تفاوتی نیست بین این که هدف مقدس باشد یا غیر مقدس.

 

  • سنت

روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ: مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِيهَا (4)هر کس که خود را از روی عمد به قتل برساند در آتش جنهم خالد خواهد بود. این روایت از جهت سند صحیح است.

مطابق روایت فوق به کسی که مرتکب قتل نفس خویش می‌‌شود، وعید بر عذاب ابدی جهنم داده شده است و عرفا وعده‌ی عذاب برای این عمل، بیانگر گناه کبیره بودن آن است، زیرا اگر فعلی حرام نباشد استحقاق عذاب ندارد؛ مخصوصا آن که روایت جاودانگی در آتش را از اثرات قتل نفس و خودکشی قرار داده است. از این رو  روایت، دلالت بر حرام بودن خود کشی  می‌‌کند؛ چنانچه اطلاق آن شامل هر گونه خودکشی می‌‌شود.

 

روایت دوم : مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ نَاجِيَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُبْتَلَى بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَ يَمُوتُ بِكُلِّ مِيتَةٍ- إِلَّا أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ نَفْسَهُ (5)

از امام باقرعلیه السلام روایت شده است که ایشان فرموده‌اند : مومن به هر نوع بلایی مبتلا می‌‌شود و به هر نوع مرگی می‌‌میرد ولی خود کشی نمی‌‌کند.

سند این روایت به دلیل مشتمل بودن بر «ناجیة» که مجهول و غیر معلوم الوثاقه است، ضعیف است. بعلاوه  ظهور روایت در حرمت خودکشی هم تمام نیست؛ چون تعبیر لا یقتل نفسه، که از آثار ایمان مومن است، با کراهت نیز قابل جمع است و بنابراین، این تعبیر روایت، اجمال دارد و دلالتش بر حرمت خودکشی، معلوم نیست.

 

  • عقل

 برحرمت عقلی خود کشی به دو شیوه می‌توان دلیل آورد: مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه

مستقلات عقلیه: به هلاکت انداختن نفس یک ضرر قطعی است و عقلای عالم خودکشی را قطعا ضرر می‌دانند و دفع ضرر قطعی از نفس، عقلا واجب است. پس خودکشی عقلا جایز نیست.

به دیگر عبارت، به مقتضای عقل عملی حفظ جان و دفع ضرر از نفس حسن بوده در مقابل ضرر به نفس قبیح است و عقل سالم خودکشی را ضرر قطعی می‌بیند. ابن ادریس در این باره می‌فرماید: إذا اضطر إلى أكل الميتة، يجب عليه أكلها، و لا يجوز له الامتناع منه، دليلنا ما علمناه ضرورة من وجوب دفع المضار عن النفس عقلا.(6)

یعنی هرگاه فردی برخوردن مردار مضطر گردد براو واجب است آن را بخورد وامتناع از آن جایز نیست چون دفع زیان از نفس به حکم عقل واجب است؛ درصورتی که باخوردن مردار ازفرد ضرری دفع شود.  اما این نکته شایان ذکر است که گرچه این حکم عقل شامل خودکشی به نحو ایجابی و سلبی می‌‌شود اما شمول این حکم عقلی برای خودکشی‌ای که در راستای یک هدف مقدس باشد، معلوم نیست؛ چون در این صورت خودکشی نفع دارد و عنوان ضرری که عقلا دفع آن لازم است، بر این گونه خودکشی منطبق نیست البته منطبق نبودن عنوان ضرر وابسته به میزان ملاک و اهمیت آن هدف مقدس است و به صرف وجود هدفی مقدس عنوان ضرر از قتل نفس برداشته نمی‌‌شود.

 

 غیر مستقلات عقلیه :

در ادله نقلیه حرمت خود کشی ثابت شد و بیان شد کسی که خود کشی می‌کند خالد در جهنم است. اگر کسی در دلالت این ادله نقلیه بر حرمت خود کشی شک کند، ما به واسطه این مقدمه و قاعده عقلی وجوب دفع ضرر محتمل، ثابت می‌‌کنیم که عقلا خودکشی جایز نیست.

 به این بیان که اگر آن آیات و روایات دلالت‌شان تمام نباشد، حداقل احتمال ضرر برای این عمل وجود دارد  که ضرر قابل توجهی است و در این صورت  به قاعده عقلی «وجوب عقلی دفع ضررمحتمل» تمسک می‌کنیم که مستلزم دوری از هرگونه خودکشی و قتل نفس است.

اما می‌توان بر این استدلال دوم این اشکال را داشت که  -همان گونه که در علم اصول تذکر داده شده است- ادله عقلی مساله برائت - که قبیح است مولای حکیم عبدش را برعملی که امر و نهی از مولا به آن عبد نرسیده، بازخواست کند -  بر دلیل عقلی لزوم دفع ضرر محتمل وارد است و موضوع ضرر را منتفی می‌‌کند. پس این دلیل عقلی نمی‌‌تواند حرمت خودکشی را ثابت کند.

 

  • اجماع

در ابتدای این یادداشت بیان شد که همواره فقیهان در طول تاریخ، درباره حرمت قتل نفس وحدت دیدگاه داشته‌اند، بنابر اجماع محصل در مساله وجود دارد. در مساله وصیت شخصی که خود را مجروح کرده تا به هلاکت برسد، فقهاء با استناد به روایاتی که دلالت بر حرمت خودکشی می‌‌کند و پذیرفتن اصل حرمت فعل وی، از حکم وضعی نافذ بودن وصیت چنین شخصی سخن گفته‌اند که به روشنی بیانگر این مطلب است که در اصل حرمت خودکشی اختلافی نداشته‌اند و تنها در مساله صحت و درستی وصیت آن شخص اختلاف پیدا کرده‌اند.(7)

 

بنابر مبانی بسیاری از محققین، مادامی  که اجماع مدرکی یا حتی محتمل المدرکی باشد، اعتباری ندارد و باید همان دلیلی که به آن استناد شده را بررسی نمود. اما بنابر مبانی برخی دیگر از فقها همچون آیت‌الله العظمی شبیری زنجانی، اجماع حتی اگر مدرکی هم باشد در صورتی که محل ابتلاء مکلفین باشد، می‌‌تواند کاشف از ارتکاز اصحاب و فقیهان در زمان معصومین علیهم السلام باشد و چنین اجماعی موافق نظر شارع و معتبر خواهد بود.(8)

 

تبصره:

با توجه به ادله ی چهارگانه‌ای که ذکر شد، حرمت خودکشی در شریعت ثابت است.  اما گاهی  حرمت خودکشی در موردی بخاطر تزاحم با ملاک مهم‌تری از فعلیت ساقط می‌‌شود.

آیت الله العظمی خوئی درباره حرمت خودکشی می‌‌نویسند :

قتل نفس و خودکشی به عنوان اولی حرام است اما اگر عنوان ثانوی ای بر آن منطبق شود، مثل آن که حفظ دین متوقف بر به هلاکت انداختن نفس و خودکشی باشد، نه تنها خودکشی حرام نیست بلکه واجب است؛ مانند قیام امام حسین علیه السلام که اگر انجام نمی‌‌شد آثار نبوت و دین مبین اسلام از بین می‌‌رفت.(9)

 

نتیجه :

الف ) خودکشی از گناهان کبیره در شریعت اسلام است و هیچ فرقی بین انواع و اقسام خودکشی نیست.

ب ) گاهی در اثر عارض شدن عنوان ثانوی در خودکشی، مثل وجوب حفظ دین و متوقف بودن   آن بر  خودکشی، نه تنها خودکشی حرام نیست بلکه واجب است.

 

 

------------------------------

پی نوشت :

  1. سوره نساء آیه 29
  2. تفسير العياشي  ج‏1  ص235
  3. سوره بقره آیه195
  4. الکافی ج7 ص45
  5. الكافي ج2 ص254 ح12
  6. السرائر ج3 ص125
  7. رک به  من لا يحضره الفقيه؛ ج‌4، ص: 202 ؛ المقنعة: كتاب الوصية باب وصية القاتل لنفسه ص 672 ؛ النهاية و نكتها: كتاب الوصايا ج 3 ص 147؛ الكافي في الفقه: فصل في الوصية ص 364 ؛ المهذّب: كتاب الوصايا ج 2 ص 107؛ السرائر: كتاب الوصايا ج 3 ص 197 ؛ تذكرة الفقهاء (ط - القديمة)؛ ص: 460 
  8. مراجعه شود به http://yon.ir/kJzP
  9. صراط النجاة.المحشى.خوئي. ج‌3، ص: 422

 

 

 

نظرات   

+1 # مهمان 1395-11-23 10:34
در مقاله‌«حرمت خودکشی از منظر فقهی» نکاتی مطرح شده است که تأمل در آنها خالی از لطف نیست:

1. در مورد روایت «أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِنَّ الْمُؤْمِنَ يُبْتَلَى بِكُلِّ بَلِيَّةٍ وَ يَمُوتُ بِكُلِّ مِيتَةٍ- إِلَّا أَنَّهُ لَا يَقْتُلُ نَفْسَهُ»، نویسنده، تعبیر «لا یقتل نفسه» که از آثار ایمان مومن است را با کراهت قابل جمع دانسته‌اند. در حالی‌که این تعبیر فقط با حرمت سازگار است؛ زیرا تعابیر «کل بلیة» و«کل میتة» عام هستند و هر مرض و مرگی را شامل می‎شوند، ولو اینکه مرض و مرگ طبیعی منطبق با عناوین حرام دیگری شود. مثلاً مرض مسری خطرناکی باشد، به نحوی که چاره‌ای جز سوزاندن بیمار نیست. در این صورت طبق نظر نویسنده، این شخص بیمار بخاطر اینکه مؤمن است، هزاران نفر و چه بسا میلیون‌ها نفر را مبتلا می کند، ولی تن به کراهت نمی‌دهد و خود را نمی‌کشد. یعنی مؤمن در مقام تزاحم بین حرام و مکروه، حرام را مقدم می‌کند. در حالی‌که التزام به این مطلب ممکن نیست، فلذا باید قتل نفس از حرام‌های بسیار شدیده به‌شمار رود که ترک آن ولو مستلزم حرام‌های دیگر باشد، جایز شمرده نشده است.

2. نویسنده در دلیل عقلی در بحث مستقلات عقلیه، به هلاکت انداختن نفس را ضرری قطعی دانسته است که عقلای عالم دفع آن را عقلا واجب می‌دانند.

در حالی که این بنای عقلاء در برخی موارد، بجز آنچه نویسنده بیان فرموده‌اند، ثابت نیست و حتی در بسیاری موارد مشکوک است. مثل مواردی که بیمار فلج گوشه ای افتاده و درد بسیاری را تحمل می‌کند و امیدی به بهبودی وی نیز نیست؛ در اینجا معلوم نیست عقلا حکم به قبح خودکشی کنند. یا مثل جنینی که در او روح دمیده شده است، ولی اگر زنده به دنیا بیاید، بر اساس احکام پزشکی، تمام عمر مریض صعب العلاجی خواهد داشت که او را از انجام اولیات زندگی‌اش محروم می‌کند. در این مورد نیز معلوم نیست که عقلا کشتن این جنین را قبیح بشمارند. به طور کلی در مواردی که غرض عقلایی بالاتری در میان باشد، ولو آن غرض مقدس نباشد چنین حکم قطعی عقلائی محل تردید است؛ بلکه می‌توان گفت که چنین حکمی وجود ندارد و احکام عقلائی نوعا بر مفاسد و مصالح عرفی و دنیوی مبتنی است.
پاسخ | پاسخ با نقل قول کردن | نقل قول
+1 # مهمان 1395-11-24 16:45
سلام علیکم
ضمن تشکر از توجه جنابعالی دو نکته را عرض می کنم :
1. در این که حرمت خودکشی از ضروریات شریعت است شکی نیست چنانچه در یادداشت به ارتکاز متشرعه هم اشاره شده است بنابر این آنجا که فرموده اید "در حالی‌که التزام به این مطلب ممکن نیست" خیلی دقیق نیست .
اما این که ظهور عرفی " لا یقتل نفسه " ظهور در حرمت داشته باشد برای نگارنده پذیرفته نیست
چون " لا یقتل نفسه " از علائم و ویژگی های مومن است و در روایات اوصاف زیادی برای مومن ذکر شده است که به ضرورت فقه بعضی از انها واجب نیست و صرفا امری راجح است .
مگر این که همان ارتکاز را قرینه ی حمل عبارت بر حرمت ذکر کنیم که در این صورت باز هم استدلال به روایت نیست و استدلال به ارتکاز است .
________
2.فرض کشتن جنین ، قتل نفس نیست و قتل غیر است لذا از محل بحث خارج است
اما فرض های دیگری که ذکر شده هر چند ممکن است قابل مناقشه باشد اما در یادداشت به این نکته توجه شده بود ، آنجا که گفته شده :
" گاهی حرمت خودکشی در موردی بخاطر تزاحم با ملاک مهم‌تری از فعلیت ساقط می‌‌شود. "
پاسخ | پاسخ با نقل قول کردن | نقل قول
0 # مهمان 1395-11-26 18:39
عرض سلام و ادب
یک اشکال کلی به نویسنده وارد است که خیلی سرسری به اشکال جواب داده‌اند و این مناسب یک سایت علمی نیست. برای مثال در جواب به اشکال دوم گفته اند: ما فرض های دیگری که ذکر شده هر چند ممکن است قابل مناقشه باشد اما در یادداشت به این نکته توجه شده بود ، آنجا که گفته شده : " گاهی حرمت خودکشی در موردی بخاطر تزاحم با ملاک مهم‌تری از فعلیت ساقط می‌‌شود"
اگر قابل مناقشه است، خوب بود مناقشات خود را بیان می کردند و ثانیاً مثال های فراوانی می توان زد که خودکشی ملاکش نزد عقلاء أهمّ است، آیا نویسنده خودکشی را در این موارد تجویز می کند؟ مثلا در همین مثالی که در اشکال زده شده که بیمار فلج گوشه ای افتاده و درد بسیاری را تحمل می‌کند و امیدی نیزبه بهبودی وی نیست.
در ضمن به نظر من هم اشکالی که به مقاله شده وارد است و جواب نویسنده را متوجه نشدم. اینکه حرمت از ضروریات شریعت است، چه ربطی به عدم امکان التزام به تقدم حرام بر کراهت دارد؟؟؟
نویسنده می گوید لسان روایت با کراهت سازگار است، اشکال می گوید: لازمه کلام شما این است که اگر خودکشی با امر حرامی تزاحم پیدا کرد، خودکشی مقدم شود؛ چون خودکشی کراهت دارد و قدرت مقابله با حرام را ندارد، در حالی‌ که روایت می گوید: به هیچ وجه نباید خودکشی کرد حتی اگر با حرامی تزاحم پیدا کرد.
بنابراین از لسان روایت که می گوید در مقام تزاحم با حرام هم نباید خودکشی کرد، فهمیده می شود که خودکشی از مبغوضیت و حرمت بالاتری برخوردار است.
علاوه بر اینکه برای استفاده حرمت، اصلا نیازی به ارتکاز متشرعه نبود، ارتکاز متشرعه ظهور ساز نیست، مگر اینکه بگویید موجب انصراف می شود که مسأله معرکه آراست.
پاسخ | پاسخ با نقل قول کردن | نقل قول

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی