در نوشتار پیشین برای استفاده حکم ارث دو دختر به عنوان فرض الله از منطوق یا مفهوم آیه «يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَ إِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ»[1] و یا از آیات دیگر سه وجه بیان و بررسی شد. در این نوشتار به سه وجه دیگر و وجه مختار اشاره میشود.
وجه سومی در اینجا به نظر میرسد که به عنوان احتمال قابل طرح است. به این بیان که حکم ارث تک دختر و بیش از دو تا به عنوان فریضه تعیین شده است، ولی دو دختر مثل عمو و خاله و دایی خاله زاده و امثال اینها هستند که فریضه ندارند و حکمشان در قرآن به عنوان خاص نیامده است بلکه تحت عنوان «اولو الارحام» قرابتبر هستند. و چون اجماع بر این است که مانند بیش از دو دختر ارث میبرند از باب تعیین سنت است، یعنی با اجماع کشف میشود که سنت دو دختر را ملحق به مازاد بر دو نفر کرده است، نه اینکه دو دختر از بابت قرابت ارث ببرند.
اینگونه الحاقها که توسط سنت صورت میگیرد استبعادی ندارد و نمونههایی از آن در شرع مقدس وجود دارد. مانند اینکه قرآن محرمات نسبی را میشمارد و محرمات سببی را میشمارد، و وقتی به رضاعی میرسد دو تا از رضاعیها را میشمارد، «وَ أُمَّهاتُكُمُ اللّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ»[2] و در ادامه میگوید: «وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ»[3]، با اینکه همان هفت قسم در نسبی و سببی در رضاعی هم حرام است. ولی میبینیم در آیه ذکر نشده است و بلکه جزو حلالها شمرده شده است.
عدم ذکر این هفت قسم از این جهت است که اوائل اسلام برخی احکام فرض شده است و هنوز آمادگی برای بقیه نبوده است، لذا در قران متعرض نشده است ولی بعد از تثبیت و استحکام اسلام با اجازه خداوند متعال پیغمبر اکرم چیزهایی را واجب میکند. قسم اول فرض الله نامیده میشود و قسم دوم که پیامبر بیان کرده است فرض النبی نامیده میشود. ثمره آن در جایی ظاهر میشود که اگر بین فرض الله و فرض النبی تزاحم شود فرض الله مقدم است.
البته بیان این احتمال از باب ناچاری است و در صورتی مورد پذیرش واقع میشود که هیچ یک از وجوه دیگر پذیرفته نشود، در حالیکه برخی از وجوه مذکور در مقام، از این احتمال أنسب به نظر میرسند.
وجه دیگری که در مقام ادعا شده، همچنان که مرحوم طبرسی در مجع البیان ادعا کرده، این است که گاهی فوق و مدخولش در معنای مدخول و ما فوق مدخول استعمال میشود، مانند «روي عن النبي (ص) أنه قال لا تسافر المرأة سفرا فوق ثلاثة أيام إلا و معها زوجها أو ذو محرم لها»، یعنی «لا تسافر سفرا ثلاثة أيام فما فوقها»، لذا مراد از «فوق اثنتین» در آیه شریفه این است که اگر دو دختر و بیشتر از دو دختر باشند دو سوم از ما ترک را به ارث میبرند.[4]
این وجه هر چند معنای شیوا و روانی را ارائه میدهد و فرض الله بودن سهم ارث دو دختر را نیز اثبات میکند، ولی خلاف ظاهر است و اختیار آن متوقف بر این است که وجه بهتری در مقام بیان نشود.
از آیت الله سید احمد شبیری نقل شده که برخی گفته اند کلمه «فوق» گاهی جنبه رابطی دارد، و چیزی را از قبل به بعد ربط میدهد؛ مثل «فاضربوا فوق الاعناق» که ارتباط ضرب با اعناق را بیان کند. در اینجا هم ارتباط بین «ارث بردن» و «بنتین» را بیان میکند. زیرا اگر دلیلی نداشتیم که این معنا از «فوق» اراده شده است باید از «فاضربوا فوق الاعناق»، « بر سر آنان بزنید» اراده شود، در حالیکه روشن است چنین معنایی اراده نشده است. لذا همانطور که از «فاضربوا فوق الاعناق»، گردن زدن استفاده میشود، از آیه شریفه هم ارث بردن بنتین استفاده میشود.
اما چنین استعمالی در کلام عرب معهود نیست و حق این است که در مثال «فاضربوا فوق الاعناق» احتمال دیگری قابل طرح است که مأنوستر به نظر میرسد و به ظاهر معنای فوق نزدیکتر است و آن عبارت از این است که مراد از «فوق»، همان معنای «بالا» اراده شده است، منتهی نسبت به خود مدخولش. به این صورت که برای گردن، چند ناحیه تصویر میشود، مثلا قسمت پایین، وسط و بالای گردن که از «فوق الاعناق» قسمت بالای گردن اراده شده است. البته این معنا در مورد آیه ارث قابل پیاده شدن نیست، زیرا این احتمال فقط در مواردی پیاده میشود که برای مدخول «فوق» قسمت بالایی قابل تصور باشد، در حالیکه نسبت به «دو دختر»، چنین چیزی تصویر نمیشود.
گاهی از معنای «فوق»، شمولیت و در مقابلش از کلمه «تحت» مشمول بودن اراده میشود. مانند اینکه گفته شود فلان فرد تحت فلان عام است. یعنی آن فرد مشمول عام است و عام شامل آن است. یا مثلاً درباره طبیعت گفته میشود که فوق مصادیقش است و مصادیقش تحت آن است که از آن اراده شده که طبیعت همه مصادیقش را شامل است. آیه شریفه «فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ» هم درصدد بیان این است که اگر ورثه زنانی باشند که شامل دو نفر باشند دو سوم سهم دارند، لذا زنانی که شامل دو باشند هم دو دختر را شامل میشود و هم بیش از دو دختر را.
روایت «لا تسافر المرأة سفرا فوق ثلاثة أيام إلا و معها زوجها أو ذو محرم لها، و معناه لا تسافر سفرا ثلاثة أيام فما فوقها» که از مجمع البیان برای وجه پنجم ذکر شد بر همین معنا قابل حمل است که زوجه سفری که مشتمل بر سه روز و بیشتر است نرود مگر اینکه همسر یا یکی از محارمش همراه او باشد.
---
این نوشتار برگرفته از جلسه عصر 17/05/1396 آیت الله شبیری-حفظه الله- است.
[1]. نساء؛ 11.
[2]. نساء، 23.
[3]. نساء، 24.
[4]. مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص24: «و ذكر في الظاهر وجوه (أحدها) إن في الآية بيان حكم البنتين فما فوقهما لأن معناه فإن كن اثنتين فما فوقهما فلهن ثلثا ما ترك إلا أنه قدم ذكر الفوق على الاثنتين كما روي عن النبي (ص) أنه قال لا تسافر المرأة سفرا فوق ثلاثة أيام إلا و معها زوجها أو ذو محرم لها، و معناه لا تسافر سفرا ثلاثة أيام فما فوقها»