دروغ گفتن به دلیل ادلۀ چهارگانه حرام است.[1] ولی در روایات سه مورد از این حرمت استثنا شده است:
دلیل این استثنا، روایاتی است که در این زمینه وارد شده است. از جمله محاربی از امام صادق و ایشان از پدرانشان از رسول خدا(ص) نقل میکنند:
« محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن حماد بن عمرو وأنس بن محمد ، عن أبيه جميعا ، عن جعفر بن محمد ، عن آبائه ـ في وصية النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم لعلي عليهالسلام ـ قال : ... يا علي ، ثلاث يحسن فيهن الكذب : المكيدة في الحرب ، وعدتك زوجتك ، والإصلاح بين الناس. »[2]
پیامبر(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای علی! در سه جا دروغ خوب است: نیرنگ در جنگ؛ وعده به همسرت، و اصلاح بین مردم.
بلکه در برخی از اخبار، دروغی که به برادر مسلمان نفع برساند، در شمار راستگویی، و راستگوییای که ضرر برساند در شمار دروغ شمارش شده است. مثلاً شیخ صدوق به سند خود از امام رضا(ع) نقل میکند:
« محمد بن علي بن الحسين في ( كتاب الإخوان ) بسنده عن الرضا عليهالسلام قال : إن الرجل ليصدق على أخيه فيناله عنت من صدقه فيكون كذابا عند الله ، وإن الرجل ليكذب على أخيه يريد به نفعه فيكون عند الله صادقا.»[3]
امام رضا(ع) فرمودند:گاه، فرد دربارۀ برادرش راست میگوید ولی در نتیجۀ آن سختی و مشکلی به برادرش میرسد و در نتیجه نزد خدا دروغگو قلمداد میشود؛ و گاه برای نفع رساندن به برادرش دروغ میگوید و نزد خدا راستگو قلمداد میشود.
لزوم یا عدم لزوم توریه
شیخ انصاری در مکاسب پس از آوردن روایات این باب میگوید:
ظاهر اخبار یادشده، آن است که توریه لازم نیست و من کسی را ندیدم که ناتوانی از توریه را مجوز کذب در این مقام بداند. همچنین حمل کردن اخبار این باب به حالت ناتوانی از توریه، بسیار دور از ذهن است؛ اگرچه مراعات آن اقتضای احتیاط است.[4]
اما به نظر میرسد که بعید نیست این اخبار را به صورت ناتوانی از توریه حمل کنیم؛ چراکه غالباً در مقام تکلّم همینگونه است؛ زیرا قدرت بر توریه فرع بر توجه به آن از یک سو و از سوی دیگر فرع بر انتقال ذهن به معنایی است که بر اساس آن در اثنای سخن، توریه شود؛ اگرچه غالباً چنین توجهی وجود ندارد و طبعاً چنان معنایی به ذهن نمیرسد؛ چراکه انتقال به آن معنا غالباً جز پس از تأمل و دقتی سطحی به دست نمیآید؛ بلکه گاه به دقت فراوان نیازمند است. بلکه وقتی کسی توان راستگویی به واسطۀ توریه را دارد، دیگر نوبت به استفاده از این اخبار نمیرسد.[5]
----
[1]. چنانچه شیخ انصاری نیز به این ادله استدلال نموده است: المکاسب، ج2، ص11.
[2]. وسائل الشیعة، ج12، ص252.
[3]. وسائل الشیعة، ج12، ص255.
[4]. کتاب المکاسب، ج2، ص32.
[5]. برگرفته از: مستنبطات الأعلام، سید احمد زنجانی، ج2، صص103-104.