در شریعت اسلام، ازدواج از امور مشروع و بلکه از جمله مسائل مؤکّد است. برای استحباب نکاح به ادلهای استناد شده است.[1] در ادامه به بررسی این ادله میپردازیم:
1. کتاب
از جمله ایات قرآن کریم به آیه 32 سوره نور استناد شده است که دستور میدهد: «بى همسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بى نياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست.»[2]
در این آیه شریفه اگر چه امر به تزویج دیگران است و در حقیقت مدلول مطابقی آیه، استحباب نکاح برای خود فرد نیست، ولی به دلالت عرفی این نکته از آن استفاده میشود که ازدواج باید برای خود فرد هم مستحب باشد و از همین رو شارع دستور به این کار را برای دیگران داده است.
2. روایات
در روایات بسیاری به استحباب نکاح تأکید شده است. مرحوم سید یزدی در عروه از این روایات به «السنة المستفیضة بل المتواترة»[3] تعبیر میکنند. این روایات را میتوان به چند دسته تقسیم نمود:
الف) روایات مؤکد ازدواج
دسته اول، روایاتی است که اصل ازدواج را مدّ نظر قرار داده و بر لزوم انجام این کار تأکید میکنند. برای نمونه نبوی مشهور که میفرماید نکاح از سنّتهای من است و هر کس از ازدواج رویگردان باشد، از سنّت من رویگردان خواهد بود.[4]
ب) روایات حب النساء
دستهای از روایات «حبّ النساء» را امری مستحب میدانند. مرحوم کلینی برخی از این روایات را کافی ذیل باب «حب النساء» ذکر مینماید. از جمله این روایات میتوان به این روایات شریف اشاره نمود:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِيَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ حُبُّ النِّسَاءِ.[5]
در این روایت امام صادق(ع) یکی از اخلاق انبیاء را «حبّ النساء» معرفی مینمایند. همچنین در روایت دیگری از امام صادق(ع) میخوانیم:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا أَظُنُّ رَجُلًا يَزْدَادُ فِي الْإِيمَانِ خَيْراً إِلَّا ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ.[6]
در این روایت نیز امام صادق(ع) رشد در ایمان را مرتبط با زیاد شدن «حب النساء» معرفی مینمایند.
اما در مقابل این دو روایت و روایات دیگری که با همین مضمون نقل شده است، دسته دیگری از روایات، حب النساء را مذموم میداند. از جمله این روایت شریف از امام صادق(ع) که میفرماید:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ نُوحِ بْنِ شُعَيْبٍ، عَنْ عُبَيْدِ اللّٰهِ الدِّهْقَانِ، عَنْ عَبْدِ اللّٰهِ بْنِ سِنَانٍ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّٰهِ عليه السلام، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلى الله عليه و آله: إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَ اللّٰهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- بِهِ سِتٌّ: حُبُّ الدُّنْيَا، وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ، وَ حُبُّ الطَّعَامِ، وَ حُبُّ النَّوْمِ، وَ حُبُّ الرَّاحَةِ، وَ حُبُّ النِّسَاءِ».[7]
در این روایت شریف «حبّ النساء» یکی از اولین گناهانی بر شمرده شده است که خداوند به وسیله آن مورد عصیان قرار گرفت.
جمع بین روایات
برای جمع بین روایات میتوان دو وجه را مطرح نمود:
الف) مراد از نهی، افراط در «حب النساء» است. به این بیان که اصل روایات حبّ النساء مربوط به ازدواج است ولی روایات ناهیه از این موضوع، مربوط به افراط در محبت به همسران میباشد. اگر این توجیه را بپذیریم، این روایات دلیل بر استحباب نکاح میباشد.
ب) «حبّ النساء» مورد تأکید در روایات دسته اوّل در مقابل «حبّ الرجال» است و نه «حب الأزواج». در حقیقت این روایات ناظر به تحقیر و ظلمی است که در عصر جاهلیت نسبت به زنان صورت میگرفت. اگر چنین توجیهی را بپذیریم، این دسته از روایات دلالت بر استحباب نکاح نمیکند.
ج) روایات دال بر توسعه رزق با ازدواج
مستفاد از آیه 32 سوره نور آن است که خداوند متعال ازدواج را سببی برای توسعه در رزق قرار داده است و در صورت وجود فقر در زندگی انسان، ازدواج زمینه از بین رفتن فقر را مهیا میکند. غیر از این آیه شریفه، روایات مستفیضهای نیز بر این موضوع دلالت میکند. از جمله این روایات که سید در عروه نیز بدان اشاره مینماید:
عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنِ الْمُؤْمِنِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْحَدِيثُ الَّذِي يَرْوِيهِ النَّاسُ حَقٌّ- أَنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ ص فَشَكَا إِلَيْهِ الْحَاجَةَ- فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِيجِ فَفَعَلَ- ثُمَّ أَتَاهُ فَشَكَا إِلَيْهِ الْحَاجَةَ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِيجِ- حَتَّى أَمَرَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ حَقٌّ- ثُمَّ قَالَ الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِيَالِ.[8]
در این روایت شریف اسحاق بن عمّار از امام صادق(ع) درباره صحّت حدیثی سؤال میکند که بین مردم معروف شده بود. این حدیث مربوط به شخصی بود که در وضعیت فشار مالی قرار داشت و از این موضوع نزد پیامبر(ص) شکایت نمود و آن حضرت(ص) سه بار به او دستور داد که ازدواج کن! امام صادق(ع) ضمن تصدیق این حدیث، فرمود: «رزق و روزی با زنان و فرزندان قرار داده شده است.»
اشکالی در دلالت این روایت شریف بر استحباب ازدواج نیست. مشکل اصلی در سند این روایت است که دست کم از دو ناحیه تضعیف شده است. در سند این روایت ابو عبدالله جامورانی و حسن بن علی بن أبی حمزه وجود دارد که هر دو تضعیف شدهاند.
البته تضعیف سند این روایت، به معنای تضعیف اصل مدّعای این روایت نیست. بلکه این مضمون در روایات زیادی نقل شده است و میتوان ادعای استفاضه بر این موضوع نمود. اما غیر از استفاضه، میتوان به روایات دیگری همچون موثقه ابو القداح از امام صادق(ع) اشاره نمود. در این روایت میخوانیم:
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُنْدَارَ وَغَيْرُهُ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللّٰهِ الْبَرْقِيِّ، عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ الْقَدَّاحِ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللّٰهِ عليه السلام، قَالَ: «جَاءَ رَجُلٌ إِلىٰ أَبِي عليه السلام، فَقَالَ لَهُ: هَلْ لَكَ مِنْ زَوْجَةٍ؟ فَقَالَ: لَا، فَقَالَ أَبِي: وَمَا أُحِبُّ أَنَّ لِيَ الدُّنْيَا وَمَا فِيهَا وَأَنِّي بِتُّ لَيْلَةً وَلَيْسَتْ لِي زَوْجَةٌ، ثُمَّ قَالَ: الرَّكْعَتَانِ يُصَلِّيهِمَا رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ أَعْزَبَ يَقُومُ لَيْلَهُ، وَيَصُومُ نَهَارَهُ. ثُمَّ أَعْطَاهُ أَبِي سَبْعَةَ دَنَانِيرَ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: تَزَوَّجْ بِهٰذِهِ، ثُمَّ قَالَ أَبِي: قَالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلى الله عليه و آله: اتَّخِذُوا الْأَهْلَ؛ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَكُمْ».[9]
در این روایت نیز امام صادق(ع) ضمن نقل جریانی از پدر بزرگوارشان امام باقر(ع) مبنی بر توصیه به ازدواج و تأثیر آن در توسعه رزق و قبولی اعمال، به این حدیث نبوی(ص) استناد نمودند که ازدواج کنید که ازدواج موجب توسعه رزق شما خواهد شد.
د) روایات کراهت عزوبت
دسته دیگری از روایات دلالت بر کراهت عزوبت میکند. از جمله این روایات میتوان به نبوی مشهور اشاره نمود که میفرماید: شرار امتى عزابها[10] و همچنین روایت نبوی که میفرماید: أرذل موتاکم العزّاب.[11] تعبیر به رذل به دلیل آن است که در نوع افراد تجرّد زمینه دوری فرد از رحمت الهی را ایجاد میکند.
در روایت دیگری نقل شده است که عکاف هلالی خدمت پیامبر(ص) میرسد و آن حضرت(ص) از او سؤال میکند حال که وضعیت مالی خوبی داری آیا همسری اختیار کردهای؟ یا کنیزی در اختیار داری؟ وقتی عکاف پاسخ منفی میدهد، پیامبر(ص) او را از برادران شیاطین میداند و او را اکیدا به ازدواج توصیه میفرماید و میفرماید: «أنّ من سنتنا النكاح شراركم عزابكم، و أرذل موتاكم عزّابكم ... و يحك يا عكّاف تزوج، فإنك من الخاطئين»[12].
البته این نهی صرفا به مردان نبوده بلکه نسبت به زنان نیز نیز وارد شده است. برای نمونه روایت شده است که زنی خدمت امام صادق(ع) رسید و گفت او به امید کسب درجات معنوی بیشتر ازدواج نمیکند. آن حضرت(ع) زن را از این کار نهی کردند و فرمودند اگر این کار موجب فضیلتی بود، قطعا فاطمه زهرا(س) به این کار سبقت میگرفت.[13]
این گروه از روایات دلالت بر نهی عزوبت میکند. با توجه به سیره قطعی متشرعه مبنی بر عدم حرمت عزوبت، میتوان این دسته از روایات را بر کراهت حمل نمود و تنافیای بین این دسته و روایات دال بر استحباب نکاح وجود ندارد. از این رو در مقام جمع بین دو دسته روایات حکم به کراهت عزوبت و استحباب نکاح میکنیم.[14]
نتیجه گیری
با توجه به آیات قرآن کریم و همچنین گروههای مختلف روایات میتوان گفت که اصل نکاح چنانچه مشهور بین فقها است شرعا امری مستحب به شمار میرود.
[1] . این مقاله بر اساس دروس خارج نکاح آیتالله شبیری زنجانی، جلسات 1 تا 3 تنظیم شده است.
[2] . «و أنکحوا الأیامی منکم و الصّالحین من عبادکم و إمائِکم إنْ یکونوا فقراء یغنیهم اللَّهُ من فضله و اللَّه واسع علیم»
[3] . عروة الوثقی، ج2، ص 795
[4] . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج14، ص: 153 : «النِّكَاحُ مِنْ سُنَّتِي فَمَنْ رَغِبَ عَنْهُ فَقَدْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي»
[5] . الكافي (ط – دار الحدیث)؛ ج10، ص: 561
[6] . همان.
[7] . الكافي (ط - دار الحديث)؛ ج3، ص: 710
[8] . وسائل الشيعة؛ ج20، ص: 44
[9] . وسائل الشیعه، ج20، ص 19
[10] . مستدرک الوسائل، ج 14، ص 155
[11] . همان، ص 157
[12] . همان، ص 156
[13] . وسائل الشیعه، ج 20، ص 166
[14] . برخی به آیه 39 سوره آل عمران که درباره حضرت یحیی(علی نبیّنا و آله و علیه السلام) بر نفی استحباب ازدواج استدلال نمودهاند. در این آیه کریمه از آن حضرت(ع) به «حصور» تعبیر میشود و حصور به معنای کسی است که علاقهای به ازدواج ندارد و چون در مورد این پیامبر الهی به عنوان یک مدح مطرح شده است، دست کم در مورد کسانی که علاقه به ازدواج ندارند، باید قائل به عدم استحباب نکاح باشیم. اما از این مسأله جوابهای مختلفی داده شده است؛ از جمله اینکه ممکن است این مدح، نسبت به شرع خود ایشان بوده است و ارتباطی با شرع ما نداشته باشد؛ خصوصا که ادلّه استحباب نکاح در شرع مقدّس اسلام، مطلق هستند. خصوصا که برخی از امور همچون رهبانیت که در امم سابقه بوده، در اسلام نسخ شده است. (ن.ک: الحدائق، ج 23، ص 11؛ جواهر الکلام، ج 29، ص 14 و 19-22).