چنانچه مسافر قصد اقامت (قصد ده روز و بیشتر)کند و بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی منصرف شود نمازهای بعدی را باید تمام بخواند، ولی اگر قبل از خواندن یک نماز چهار رکعتی عدول کند باید نمازهایش را شکسته بخواند. بحث این است که تکلیف واقعیش قبل از عدول و خواندن نماز چهار رکعتی، نسبت به نمازها، تمام بوده است یا قصر؟ مثلا اگر تارک الصلاة قصد اقامت کند و بعد از چند روز از نیت اقامت عدول کند، قضای نمازهایش را باید تمام بخواند یا قصر؟
شاید از ادلهای که گفته اگر کسی قصد اقامت کرد باید نمازش را تمام بخواند، استظهار شود که شارع نمی تواند وجوب تمام را معلق بر فعل خود متعلق وجوب کند که اگر شما قصد اقامت کردید و نماز چهار رکعتی خواندید همین نماز چهار رکعتی بر شما واجب بوده است. پس باید تمام الموضوع خود قصد باشد، نه اینکه جزء الموضوع باشد و یک جزئش هم عبارت از عمل خارجی؛ بنابراین چون تکلیف واقعی به وسیله نفس القصد آمده است، برای نمازهای قضا باید تمام به جا بیاورد.
به نظر دو احتمال دیگر در مسئله متصور است که بر استظهار مذکور ترجیح دارد، به خصوص احتمال اول که مماثل هم دارد و این احتمال را وجیه می کند.
بیان احتمال اول این است که خود قصد، وجوب نمی آورد، حتی خود عمل هم دخالت ندارد، واجب واقعی عبارت از این است که اگر ده روز واقعا می ماند وظیفه واقعیش تمام خواندن است، اما اگر در مقام ثبوت ده روز نمی ماند و در أثناء منصرف می شود، تکلیف واقعیش عبارت از قصر است، منتهی اگر به تخیل ده روز ماندن یک نماز تمام بخواند شارع مقدس آن را قبول کرده و نسبت به نمازهای بعدی هم منشأ اثر قرار داده است، ولی اگر نماز تمامی نخواند، همانطور که حکم واقعیش قصر بوده، باید قضایش را هم قصرا بیاورد.
در وجه این احتمال می توان گفت که در خود روایات عنوان ده روز ذکر شده است، می گوید اگر ده روز قبل از ترویه وارد مکه شد، روزهاش صحیح است و نمازش را تمام بخواند.[1] روایت خود ده روز را میزان قرار داده است، روایاتی هم قصد اقامه را میزان تمام قرار داده است، در جمع بین این روایات می توان گفت در مطلوب واقعی شارع دو چیز معتبر است، اقامت ده روز و قصد آن. لذا اگر کسی قصد اقامه کند ولی ده روز نمانده باشد اگر نماز تمامی نخوانده باشد، وظیفهاش شکسته است و اگر قصر بجا آورده باشد مقبول است.
مشابه این مطلب در باب مسافری است که می خواهد هشت فرسخ برود، در روایات هم هشت فرسخ را اعتبار کرده[2] و هم قصد هشت فرسخ را[3]، ولی از خود روایات استفاده می شود که اگر کسی قصد هشت فرسخ را کرد و نماز را قصر خواند و منصرف شد، نمازش قبول است، ولی اگر نخواند و قضا شد، نماز را باید تمام بخواند؛ چون دو قید نسبت به حکم واقعی معتبر بوده، هم هشت فرسخ و هم قصد آن.
ممکن است بگوییم مسئله قصد اقامت هم شبیه این است، چون علم و اراده و امثال آنها خیلی وقتها تمام موضوع برای احکام نیستند و نوعا جنبه طریقیت دارند؛ منتهی از ادله استفاده می شود که در اینجا بین طریقیت و موضوعیت که هم واقع باشد و هم قصد تلفیق شده است و حکم رفته روی هر دو؛ اما اگر کسی نیاورد باید حکم واقعی را در نظر بگیرد، و اگر بجا آورد شارع تعبدا قبول کرده است.
احتمال دوم اینکه اگر کسی واقعا ده روز می ماند، بر او نماز چهار رکعتی متعین است، ولی اگر ده روز واقعا نمی ماند، از نظر مسائل ثبوتی مخیر است که چهار رکعتی بخواند یا دو رکعتی بخواند، منتهی اگر چهار رکعتی خواند، وظیفه دیگر طبق همان تمام است.
البته ممکن است گفته شود طبق این احتمال اگر کسی قصد ده روز را کرده و واقعا ده روز نمی ماند، از همین اول می تواند دو رکعتی بخواند، در حالی که کسی فتوا نداده است.
در جواب می گوییم درست است که به آن فتوا ندادهاند، ولی آن را نفی هم نکردهاند، ممکن است حکم ظاهری باشد و واقعیش همان دو رکعت کافی باشد. کشف می کند که وظیفه من دو رکعتی بوده و من عمل به وظیفه کردهام. این محل خلاف است که کاشف است یا ناقل. [4]
----
[1] وسائل الشيعة، ج8، ص: 501.
[2] وسائل الشيعة، ج8، ص: 451-455
[3] وسائل الشيعة، ج8، ص: 456-462
[4] برگرفته از سلسله جلسات عصر آیت الله العظمی شبیری زنجانی-دامت برکاته-