وجه تردید در روایات عمار ساباطی از جهت صحیحه یا موثقه بودن(1)

در کتب فقها گاهی مشاهده می شود که بر روایت راویِ خاصی در کتابی اطلاق صحیحه شده و بر روایت همین راوی در کتاب دیگری اطلاق موثقه شده، یا حتی در یک کتاب این دو اطلاق را بر روایت یک راوی واحد شاهدیم یا بالاتر از این، تردید را در یک تعبیر نسبت به روایتی خاص می بینیم. برای مثال، صاحب جواهر درباره روایت عمار گفته است: «إذ هو من الصحیح أو الموثق». این نوشتار با بررسی یکی از این موارد، درصدد ذکر وجوه منشأ چنین تردیدی است که به جهت اشتمال بر نکات مفید رجالی و درایه‌ای، خالی از فایده نیست.[1]

صاحب جواهر در مسئلۀ «إباق العبد طلاق إمرأته» روایتی را ذکر می کند که اصحاب به آن عمل کرده‌اند ولی ایشان می فرماید با این وجود در عمل به این روایت تردید هست، ولی این تردید از جهت ضعف سند نیست؛ «إذ هو من الصحيح أو الموثق».[2] چون روایت یا صحیحه است یا موثقه؛ لذا در عمل به آن از جهت سندی اشکالی نیست.

سؤالی که در اینجا به آن پرداخته می شود، وجه تردید صاحب جواهر در تعبیرشان از روایت عمار به صحیحه یا موثقه است، با اینکه بی‌شک عمار ساباطی، فطحی مذهب است. هفت وجه برای آن می توان ذکر کرد که در همۀ موارد مشابه، همه یا برخی از این وجوه جاری و ساری است.

وجه اول: محتمل است که صاحب جواهر در فطحی بودن عمار تردید داشته باشد؛ چون رویۀ نجاشی در رجالش این است که دربارۀ جرح و تعدیل اشخاص می نویسد، در حالی که در شرح حال عمار، هیچ اشاره‌ای به فطحی بودن او نکرده است[3] و فطحی بودن را شیخ به او نسبت داده است. کشی هم عبارتی دارد که از آن فطحی بودن قابل استفاده نیست. ایشان از امام کاظم -علیه السلام- نقل کرده که: «إِنِّي اسْتَوْهَبْتُ عَمَّارَ السَّابَاطِيِّ مِنْ رَبِّي، فَوَهَبَهُ لِي»[4]، من از خدا عمار را خواستم و خدا او را به من داد. البته روشن نیست که آیا عمار فطحی شده و حضرت از خدا خواسته برگردد یا از همان ابتدا حضرت از خدا خواسته او را حفظ کند؟ بنابراین قول نجاشی و شیخ تعارض و تساقط می کنند و وضعیت عمار در هاله‌ای از ابهام باقی می ماند.

وجه دوم: در باب رجال، مبانی در پذیرفتن شهادات مختلف مطرح است. برخی مانند صاحب معالم آن را مانند باب شهادات در امور دیگر می دانند که بینه معتبر است؛ لذا در اینجا روی مبنای صاحب معالم، برای اثبات فطحی بودن نیاز به شهادت دو نفر هست. در حالی‌که شیخ با قطع نظر از تعارضش با نجاشی، در این انتساب تنهاست. بنابراین شاید تردید صاحب جواهر ناشی از تردید ایشان در مبنا باشد که بنا بر مبنای صاحب معالم فطحی‌بودن ثابت نیست و بنا بر مبنای دیگران ثابت است.

وجه سوم: همان طور که در باب شهادات، اگر شاهد هنگام أدای شهادت فاسق باشد در اعتبار قولش تأثیرگذار است ولو قبل یا بعد از شهادت عادل باشد، در باب روایت هم، عدالت -یعنی استقامت و امامی بودن- و فسق -یعنی انحراف و غیر امامی بودن- راوی هنگام اخذ و استماع روایت از او در اعتبار روایت تأثیر گذار است. به این بیان که میزان در حکم به صحیحه و موثقه بودن روایت، زمان اخذ حدیث از اوست؛ اگر در آن زمان، مستقیم بوده باشد، روایت صحیحه است ولو بعد از استقامت، منحرف شده باشد. اما اگر بر عکس باشد، یعنی قبل از أخذ حدیث از او، مستقیم بوده و هنگام أخذ، منحرف بوده باشد، روایت غیر صحیح است.

عمار ساباطی از اصحاب حضرت صادق علیه السلام است که دورۀ بعد از ایشان را هم درک کرده است، و دورۀ فطحی‌ها مربوط به بعد از شهادت ایشان است که برخی به عبدالله أفطح مدعی روی آوردند و مذهب فطحیه شکل گرفت. با توجه به مطالب فوق، عمار دو دوره داشته، دوره امام صادق علیه السلام که بی‌شک منحرف نبوده است و  دورۀ بعد از امام صادق علیه السلام که منحرف شده است. ثقاتی که فقط زمان انحراف عمار را درک کرده و از او روایت نقل کرده باشند روایاتشان موثقه است و ثقاتی هم که فقط دوره امام صادق را درک کرده و از عمار روایت نقل کرده باشند روایاتشان صحیحه است. اما ثقاتی که دو دوره عمار را درک کرده و از او روایت داشته باشند روایاتشان مردد بین صحیح و موثق است؛ زیرا روشن نیست که در کدام دوره از او أخذ حدیث کرده‌اند. شاید وجه تردید صاجب جواهر در اینجا از همین وجه مذکور باشد؛ چرا که راوی از عمار در اینجا هشام بن سالم است که دورۀ قبل و بعد از حضرت صادق را درک کرده است.

وجه چهارم: دوره فطحی‌گری خیلی کوتاه، قریب به هفتاد روز بوده که با فوت زود هنگام عبدالله أفطح به پایان می رسد؛ لذا با توجه به اینکه نجاشی به فطحی بودن عمار در شرح حال او اشاره نکرده است، با اینکه دأبش بر بیان جرح و تعدیل ها است، و همچنین با توجه به روایتی که در رجال کشی آمده که حضرت امام کاظم علیه السلام، عمار را از خدا خواست و خدا عمار را به او برگرداند، بعید نیست بگوییم دوره فطحی‌گری عمار بسیار کوتاه بوده است، و بعید است روایات چندانی در این دوره از او نقل شده باشد. عمده روایات مربوط به قبل و بعد از این دوره است، به همین جهت، با اینکه عمار فطحی است می توان گفت روایت های او در دوره استقامت قبل یا بعد از انحرافش بوده است.

وجه پنجم: از مسائلی که گاهی بر اثر بی‌توجهی خلط می‌شود عطف هایی است که در اسانید واقع شده است، گاهی عطف مفرد به مفرد است -که در کافی نوعاً از این قبیل است-، گاهی جمله به جمله و گاهی مفرد به جمله و گاهی جمله به مفرد؛ برای مثال: علی بن ابراهیم عن ابیه و محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان، دو طریق است، محمد بن اسماعیل، عطف به ابراهیم بن هاشم نیست، بلکه از اول شروع می شود. علی بن ابراهیم عن أبیه، یک طریق است، محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان هم یک طریق دیگر است.

در عطف‌هایی که در اسانید واقع می شود، گاهی کسی دو طریق به یک کتاب، یا به یک شخص دارد که گاهی هر دو طریق از نظر مقدار واسطه مساوی هستند و گاهی یک طریقش اعلای از طریق دیگر است که در اصطلاح، نسبت به دیگری علو سند دارد.

طبق توضیحات فوق، چند احتمال در عطف‌های سند روایت عمار، «حسن بن محبوب عن هشام بن سالم و الحکم الاعمی عن عمار ساباطی عن ابی عبدالله علیه السلام» داده می شود که طبق برخی از آنها روایت صحیحه می شود و طبق برخی روایت موثقه.

یک احتمال این است که حکم اعمی و هشام بن سالم از عمار ساباطی روایت نقل می کنند که در این صورت روایت موثقه می شود. احتمال دیگر این است که حسن بن محبوب دو طریق به ابی عبدالله دارد، یک طریق عالی السند است که فقط با واسطۀ هشام بن سالم از ابی عبدالله نقل می کند، و یک طریق هم معمولی است که با دو واسطه حکم اعمی و عمار ساباطی از أبی عبدالله نقل می کند که در این صورت راوی از أبی عبدالله فقط عمار نیست، و چون سند مشتبه است که عطف به نحو اول است تا روایت موثقه باشد یا به نحو دوم تا طبق طریق عالی السند صحیحه باشد، روایت مردد بین صحیحه و موثقه می شود.

------------

[1]. برگرفته از جلسات یازدهم و هفدهم فروردین 1376 از سلسله جلسات عصر آیت الله شبیری -حفظه الله-

[2]. جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌30، ص: 92.

[3]. رجال النجاشي - فهرست أسماء مصنفي الشيعة، ص: 290.

[4]. رجال الكشي، ص: 406.

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی