احکام مرتبط با توبه شورشیان بر حاکم در مراحل مختلف آشوب

 

در یادداشت قبلی با عنوان «بررسی کفر اهل بغی»، به معنای اهل بغی از حیث لغت و اصطلاح فقها پرداخته شده، در این یادداشت درصدد بیان حکم توبه شورشیان در هنگام جنگ و قبل و بعد از آن هستیم.

الف. توبه قبل از جنگ

هدف اصلی در مقابله با بغات کشتن آنان نیست؛ بلکه بر حاکم اسلامی لازم است آنان را دعوت به راه حق و اطاعت از خود نماید و سعی کند شبهه‌ای  که برای آنان به وجود آمده است را برطرف نماید و از ظلم و تعدی آنها جلوگیری کند؛ چنان‌که این مطلب از سیره امیرالمؤمنین قابل استفاده است که گرچه در سرکوبی شورشگران قاطع بودند، ولی هرگز آغازگر جنگ نبودند و قبل از جنگ و درگیری باغیان را دعوت به تسلیم و طاعت می‌کردند، همانطور که از کارگزار خود در بصره که نامه ای به حضرت فرستاده بود که عده ای در شهر قصد شورش علیه حاکم اسلامی را دارند، از کارگزار خود خواستند که ابتدا آنها را دعوت به طاعت و تسلیم کند و فرموده بودند: « اگر به سايه سار طاعت باز آمدند، همان كرده‌اند كه ما دوست مى‌داريم».[1]

البته دعوت به توبه گرچه اتمام حجت با باغیان است، ولی ضرورتی ندارد؛ زیرا بغات مسلمان هستند و با آگاهی از احکام اسلام دست به این عمل زده اند. امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: «اگر شورشیان داخلی پیش از درگیری دعوت شوند خوب است، و اگر هم دعوت نشوند مانعی ندارد؛ زیرا پیش از این به آنچه باید فرا خوانده شوند آگاهی یافته اند و سزاوار است که شما آغازگر جنگ نباشید». [2]

ب. توبه حین جنگ

با توجه به آیه 9 سوره حجرات: « فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ»، جنگ با بغات تا زمان توبه و تسلیم آنان ادامه می‌یابد. پس هر گاه حتی در حین جنگ، باغیان دست از جنگ بکشند، توبه آنان پذیرفته می‌شود. همانطور که در جنگ صفین اسیری را نزد امام آوردند و امام از ایشان خواستند تا با وی بیعت کنند. آن مرد نیز با امام علیه السلام بیعت کرد و امام او را آزاد کرد و اجازه داد اثاثیه خود را که به دست یاران امام افتاده بود، بردارد و برود. [3]

فقها در مورد توبه بغات در حین جنگ-رها کردن جنگ- تفصیل داده اند که اگر باغیان  جنگ را به منظور اطاعت از امام رها کردند یا از ادامه جنگ دست کشیدند، رها می‌شوند، ولی اگر به منظور یاری رساندن به گروهی از یاران خود جنگ را رها کنند، تعقیب و کشته می‌شوند.

شيخ طوسى در كتاب الخلاف گفته است: «در صورتى كه بغات پشت به جنگ كردند، اما نه براى پيوستن به گروهى ديگر يا سلاح خود را بر زمين انداختند يا از قيام دست كشيدند يا دوباره به اطاعت امام بازگشتند، اجماعى است كه جنگ با آنان حرام است. و اگر براى پيوستن به گروهى از ياران خود پشت به جنگ كردند، جايز است كه تعقيب و كشته شوند. ابوحنيفه و ابواسحاق مروزى نيز همين را مى‌گويند. و بقيه اصحاب شافعى مى‌گويند: جنگ با آنان و تعقيبشان جايز نيست. دليل ما بر جواز تعقيب، اين آيه شريفه است: فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ»؛ با باغيان پيكار كنيد، تا به فرمان خدا بازگردند.» [4]

علامه حلی نیز معتقد است: «اگر كسى از اهل بغى به دست اهل عدل اسير شود، در صورتى كه جوانى قوى از اهل جنگ باشد، به او پيشنهاد بيعت داده مى‌شود، اگر پذيرفت در حالى كه جنگ برپاست از او پذيرفته مى‌شود و آزاد مى‌گردد، و اگر بيعت نكرد در زندان نگه داشته مى‌شود تا وقتى كه جنگ تمام شود. اگر توبه كردند و سلاح خود را رها نمودند و از جنگ دست كشيدند يا بدون پيوستن به گروه بازگشتند، آزاد مى‌گردند، و اگر براى پيوستن به گروه پشتيبان عقب‌نشينى كردند آزاد نمى‌گردند». [5]

ج. توبه بعد از جنگ

بعد از اتمام جنگ، به باغیان که اسیر شده اند یا فرار کرده اند فرصت توبه داده می‌شود که اگر توبه کردند-دست برداشتن از مخالفت- یا به اطاعت امام درآمدند، آزاد می‌شوند. این را می‌توان از مطلق بودن آیه : «فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ»؛ برداشت کرد، که در این صورت اگر تشکیلاتی نداشته باشند، آزاد می‌شوند، ولی در صورت داشتن تشکیلات، به صرف دست کشیدن از جنگ، آزاد نمی شوند؛ بلکه جایز است زندانی یا کشته شوند، چنانکه مرحوم شیخ در مبسوط بیان کرده است که بعد از پایان جنگ اگر باغیان توبه کنند یا سلاح خود را بر زمین نهند یا فرار نمایند در صورتی که هسته مرکزی نداشته باشند، اسیرانشان آزاد می‌شوند؛ اما در صورت فرار باغیان و داشتن هسته مرکزی، در زندان می‌مانند یا کشته می‌شوند. در اینصورت کشتن مجروحان و تعقیب فراریان نیز جایز است.[6]

 

 

[1]. نامه 4 نهج البلاغه « فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاكَ الَّذِي نُحِبُّ »

[2]. مستدرك الوسائل 11/ 65، ح 12436 « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنْ دُعِيَ أَهْلُ الْبَغْيِ قَبْلَ الْقِتَالِ فَحَسَنٌ، وَ إِلَّا فَقَدْ عَلِمُوا مَا يُدْعَوْنَ إِلَيْهِ، وَ يَنْبَغِي أَنْ لَا يَبْدَءُوا بِالْقِتَالِ حَتَّى يَبْدَءُوهُمْ بِهِ ».

[3]. وسائل 15/ 72؛ ح 20009؛ تهذيب الاحكام 6/ 153 « وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ: أُتِيَ عَلِيٌّ بِأَسِيرٍ يَوْمَ صِفِّينَ فَبَايَعَهُ فَقَالَ عَلِيٌّ (ع): لَا أَقْتُلُكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ فَخَلَّى سَبِيلَهُ وَ أَعْطَاهُ سَلَبَهُ الَّذِي جَاءَ بِهِ»

 

[4]. محمّدبن حسن طوسى، الخلاف، ج 3، ص 166.

[5]. حسن‌بن يوسف حلّى، تذكره‌الفقهاء، ج 1، ص 456.

[6]. شیخ طوسی، المبسوط، 7/271

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی