بعضی از فقها قائل به حرمت کشف زنان مسلمان در مقابل زنان کفار و اهل کتاب شدهاند.[1] از ادله این بحث آیه شریفهای «وَ لاَ يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ... أَوْ نِسَائِهِنَّ»[2] است که طبق آن یکی از گروههایی که زنان مسلمان جایز است زینت خود را برای آنان آشکار کنند «نسائهن» است؛ اگر مراد از «نسائهن» مؤمنات باشند این آیه میتواند دلیل بر عدم استثنای زنان کفار و اهل کتاب باشد تا کشف در مقابل آنان تحت «لا یبدین» باقی بماند. در این نوشته احتمالات مختلف در نسائهن بررسی میشود. [3]
مراد از نسائهن تمامی زنان باشد،[4] البته با وجود اضافه«هن»، پذیرش چنین اطلاقی مشکل است؛ زیرا اثر اضافه در اینجا کسب تخصیص است، لذا این معنا با ظهور آیه سازگاری ندارد. برای حل این اشکال توجیهاتی ذکر شده است که هیچ یک تمام نیست:
اول: اثر اين اضافه فقط مراعات سجع در آیه است.[5] وجود اضافهای در قرآن که تنها اثر آن نكتهاى لفظى(رعايت سجع) باشد و از لحاظ معنوى هيچ گونه فايدهاى در بر نداشته باشد بعید است.
دوم: یکی از فوائد اضافه، اشعار به علت است که در اینجا هم جنس بودن را به عنوان وجه استثنا بیان کرده است، این توجیه در صورتی تمام است که به واسطه اضافه تضیقی ایجاد شود ولی در آیه تضیقی(با حفظ اطلاق برای نسائهن) نیست تا مفید فایدهای باشد و تقیدی در کار نیست که مشعر به علت حکم باشد.
این احتمال را میتوان به دو تقریب بیان کرد؛
در ابتدای آیه از جمله عناوینی که استثناء شده اند: آبائِهِنَّ، أَبْنائِهِنَّ، أَخَواتِهِنَّ، بَنِي إِخْوانِهِنَّ و بَنِي أَخَواتِهِنّ میباشد که همگی جزء محارم او هستند لذا با توجه به سیاق ابتدایی آیه که محارم را بیان کرده است، مراد از نسائهن زنان ارحام او هستند.[6]
از این تقریب میتوان جواب داد که موارد مذکور اختصاص به ارحام ندارد، بلکه شش گروه دیگر هم در آیه ذکر شده است که از ارحام نیستند.
در استعمال بعضی روايات، يكى از انواع اضافه «نساء» به «ها» اضافه رحمى است و نسائها يعنى «ذوات الارحام من النساء» مانند روایت «يَجِبُ لِلْمُسْتَحَاضَةِ أَنْ تَنْظُرَ بَعْضَ نِسَائِهَا فَتَقْتَدِيَ بِأَقْرَائِهَا ثُمَّ تَسْتَظْهِرَ عَلَى ذَلِكَ بِيَوْمٍ».[7]
این تقریب نیز تمام نیست؛ زیرا در باب حيض و عدّه، تناسب حكم و موضوع اقتضا دارد كه مراد از «ها» ارحام است، لذا اين موارد معدود است و نمىتواند ظهورساز باشد.
صاحب جواهر ظهور آیه را نساء حرائر میداند، ولی وجهی برای آن ذکر نکرده است. [8] البته شاید بتوان قرائنی بر اراده این معنا ادعا کرد؛
در آيه شریفه مستثناهاى قبل از «نسائهن» انحلالى است، مثلا "إِلّا لِبُعُولَتِهِنَّ" يعنى هر زنى مىتواند زينت خود را به شوهرش نشان دهد، ولى در "نِسائِهِنَّ" انحلال معنا ندارد و زن بودن رابطهاى نيست كه بين يك زن و زنی ديگر باشد و هر زنى زنِ برخى از زنان باشد، ولى زنِ ديگرى نباشد، معنا ندارد و معقول نيست كه هر زنى فقط بتواند به يك زن ابداء زينت كند نه زن ديگرى. بنابراين مراد از نسائهنّ طبيعى نساء است يعنى مؤمنات مىتوانند زينت خود را به مطلق زنان نشان دهند، حرّه باشند يا امه. از طرفی اراده خصوص اماء از " ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ"، قرينه مىشود كه "نِسائِهِنَّ" فقط زنهاى آزاده را مىگويد و الّا لازم مىآيد كه ذيل آيه لغو باشد.
البته این قرینه از چند جهت تمام نیست:
الف: عطف همانطور که میتواند مباين بر مباين باشد میتواند دو عامين من وجه بر یکدیگر باشد، لذا با توجه به عدم انحصار عطف در مباين به مباين، ذكر "ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ" دليل بر اراده خصوص حرائر از"نِسائِهِنّ" نیست بلكه مىتواند «نساء مؤمنات» باشند كه نسبتش با "ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ" عموم و خصوص من وجه است.
ب: در آيه شريفه غير از "نسائهن" و "ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ" مستثنيات ديگرى نيز وجود دارد، پس اگر عطف اقتضاء مىكند كه معطوف مباين با معطوف عليها باشد، میتوان به قرینه" ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ"، بعولتهنّ و آبائهن و .. را به حرائر اختصاص داد به عنوان مثال گفته شود مراد از بعولتهن، شوهران غیر عبد است و شوهرانی که عبد هستند با عنوان ملکت ایمانهن خارج شده است نه با عنوان بعولتهن در حالی که کسی به این نحو بیان نکرده است.
ج: اضافه حرائر به مؤمنات هيچ گونه عرفيت ندارد؛ زیرا مضاف بايد يك نحوه ارتباطى با مضاف اليه داشته باشد (جزئيت، يا مملوكيت يا مظروفيت و يا ...)، در حالیکه خصوص حرائر با مؤمنات رابطهاى ندارد كه آن رابطه را با اماء نداشته باشد.
اگر مقصود از مؤمنات در آيه غض معنايى اعم از احرار و اماء بود، لازم بود در آيه مالكين اماء كه مىتوانند به كنيزهاى خود نظر كنند و كنيزان مىتوانند زينتهاى خود را به آنها نشان دهند، استثناء مىشد لذا عدم ذکر مواليهن در ضمن موارد استثناء از "لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ" دال بر اراده زنان آزاد از نسائهن است.
این قرینه هم مخدوش است؛ زیرا حکم مالک را میتوان از طریق اتحاد نسبت "بُعُولَتِهِنَّ" استفاده کرد، بدین بیان که عرف رابطه كنيز و مالك را مثل رابطه زن و شوهر بلكه اقوى از آن ميداند زيرا شوهر مالك پارهاى از منافع زن است و مولى مالك عين و تمام منافع كنيز است و اگر ملكيت پارهاى از منافع موجب جواز ابداء زينت زن براى شوهرش شود، به طريق اولى ملكيت مولى نسبت به عين و تمام منافع كنيز مجوّز آن است.
جواز ابداء زينت براى "ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ" دال بر اراده خصوص حرائر از "هنّ" است؛ زیرا حرائر مىتوانند مالك شوند و كنيز داشته باشند لذا مراد از "نِسائِهِنَّ" نساء حرائر است.
این قرینه نیز تمام نیست؛ زیرا "هنّ" در تمام فقرات آيه شريفه به معنای مؤمنات بكار رفته است و معانی دیگر به كمك دوالّ ديگر است، مثلا حريت و مالكيت در زنان مالک کنیزها از "ما مَلَكَتْ" استفاده مىشود یا "بُعُولَتِهِنَّ" میرساند زنان شوهر دار مد نظر است.
با توجه به روایات دال بر عدم لزوم ستر مو بر كنيز[9] و سیره مستمر بر حضور بدون پوشش سر کنیزان نزد مردان بیگانه، مراد از آیه حرائر است.
هر چند این قرینه، دلیل خوبی بر عدم شمول نسبت به کنیزان است، ولی نهایت مطلبی که اثبات میکند این است که «نسائهن» شامل کنیزان نمیشود، اما اثبات اطلاق حرائر نسبت به مؤمنات و کافران را ثابت نمیکند و اطلاق نسبت به مؤمنات و غیر مؤمنات مد نظر است نه حره و کنیز بودن لذا اطلاق کلام جواهر در مورد حرائر نیز حمل بر اطلاق نسبت به ایمان و کفر میشود نه رقیت و ملکیت.[10]
[1] الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج23، ص: 62
[2] نور؛ 31.
[3] این نوشته بر گرفته از درس خارج آیت الله زنجانی حفظه الله در مورد مراد از نسائهن در آیه شریفه قل للمؤمنات میباشد( كتاب نكاح (زنجانى)، ج1، ص: 272 تا ص: 311).
[4] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول؛ ج20، ص: 337؛ قلائد الدّرر فى بيان آيات الاحكام بالاثر، ج 3، ص 169
[5] قلائد الدّرر فى بيان آيات الاحكام بالاثر» ج 3، ص 169
[6] مستمسك العروة الوثقى، ج14، ص: 23
[7] تهذيب الأحكام، ج1، ص: 401
[8] ایشان با دو عبارت «المنساق منهنّ الحرائر المسلمات» و «و من المعلوم عدم اندراج الاماء فى النساء» به این مضمون اشاره میکنند( جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج29، ص: 91 و جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج29، ص: 97)
[9] وسائل 4: 410/ 5557، باب 29 از ابواب لباس المصلى، ح 4 و 6 و 11 در وسائل 4: 407/ 5548، باب 28 از ابواب لباس مصلى، ح 12؛ وسائل 20: 203/ 25435، باب 110 از ابواب مقدمات النكاح، ح 6
[10] كتاب نكاح (زنجانى)، ج1، ص: 279 و 280