مانند روایت امام صادق ع در مورد نجاست میته: أَحْمَدُبْنُ مُحَمَّدِبْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْمَيْتَةِ قَالَ لَا تُصَلِ فِي شَيْءٍ مِنْهُ وَ لَا شِسْعٍ.[1] مرحوم علامه در منتهی، به نهی از نماز در میته برای نجاست میته استدلال فرموده و دباغی را سبب طهارت میته ندانسته است. [2]
چنین نهیی نیز با نجاست تلازم ندارد زیرا؛ تستر به اجزاء حیوان حرام گوشت هر چند تذکیه شده و پاک باشند، در نماز جایز نبوده و موجب بطلان نماز است. روایت ابن بکیر در بطلان نماز در اجزاء حیوان حرام گوشت، نمونه بارز نهی از استعمال پوست در نماز است که روشن است، پوست حیوان حرام گوشت با تذکیه پاک میشود اما روایت و فتاوی، اطلاق داشته و حتی نماز با پوست حیوان حرام گوشت تذکیه شده، باطل شمرده شده است.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلَ زُرَارَةُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّلَاةِ فِي الثَّعَالِبِ وَ الْفَنَكِ وَ السِّنْجَابِ وَ غَيْرِهِ مِنَ الْوَبَرِ فَأَخْرَجَ كِتَاباً زَعَمَ أَنَّهُ إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّ الصَّلَاةَ فِي وَبَرِ كُلِّ شَيْءٍ حَرَامٍ أَكْلُهُ فَالصَّلَاةُ فِي وَبَرِهِ وَ شَعْرِهِ وَ جِلْدِهِ وَ بَوْلِهِ وَ رَوْثِهِ وَ أَلْبَانِهِ وَ كُلِّ شَيْءٍ مِنْهُ فَاسِدَةٌ لَا تُقْبَلُ تِلْكَ الصَّلَاةُ حَتَّى تُصَلِّيَ فِي غَيْرِهِ مِمَّا أَحَلَّ اللَّهُ أَكْلَهُ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ هَذَا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَاحْفَظْ ذَلِكَ يَا زُرَارَةُ فَإِنْ كَانَ مِمَّا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ فَالصَّلَاةُ فِي وَبَرِهِ وَ بَوْلِهِ وَ شَعْرِهِ وَ رَوْثِهِ وَ أَلْبَانِهِ وَ كُلِّ شَيْءٍ مِنْهُ جَائِزَةٌ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ ذَكِيٌّ قَدْ ذَكَّاهُ الذَّبْحُ فَإِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ مِمَّا قَدْ نُهِيتَ عَنْ أَكْلِهِ وَ حَرُمَ عَلَيْكَ أَكْلُهُ فَالصَّلَاةُ فِي كُلِّ شَيْءٍ مِنْهُ فَاسِدَةٌ ذَكَّاهُ الذَّبْحُ أَوْ لَمْ يُذَكِّهِ.[3]
مانند حکم به بطلان نماز در لباس ملاقی با بول گربه: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ أَنَّهُ قَالَ فِي كِتَابِ سَمَاعَةَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنْ أَصَابَ الثَّوْبَ شَيْءٌ مِنْ بَوْلِ السِّنَّوْرِ فَلَا تَصِحُّ الصَّلَاةُ فِيهِ حَتَّى تَغْسِلَهُ. [4]
از چنین نهیی نجاست استظهار میشود؛ زیرا در شرع، وجه دیگری غیر از نجاست مشاهده نشده که ابطال نماز از شیء به ملاقی آن سرایت کند.
مانند این روایت در نجاست بول حیوان حرام گوشت :عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اغْسِلْ ثَوْبَكَ مِنْ أَبْوَالِ مَا لَا يُؤْكَلُ لَحْمُهُ. [5]
امر به شست و شو اگر مطلق باشد و فرضی را که آن شیء در ملاقی باقی نمانده یا مستهلک شده را نیز در برداشته باشد، دال بر نجاست آن شیء و سرایت نجاست به ملاقی میباشد زیرا؛ در شرع موردی غیر از نجاسات دیده نشده که شستن ملاقی به صرف سرایت آنها واجب باشد ولو در نجاسات نیز این واجب ارشاد به بطلان نماز در لباس ملاقی نجس میباشد.
امر به کشیدن آب چاه به علت افتادن شئی در آن، ظهور در نجس بودن آن شیء دارد. زیرا هر چند به علت ماده دار بودن آب چاه[6] و وجود اختلاف فراوان در تعداد نزح که شاهد بر استحباب است، قائل به استحباب نزح میشویم؛ اما اکثر قریب به اتفاق مواردی که امر به نزح به سبب آنها شده، نجس میباشند. مواردی که در روایات امر به نزح آب چاه به سبب آنها شده، از این قرار است: مردار کوچک یا بزرگ مانند: موش، گربه، گوسفند، گاو، گنجشک، الاغ، شتر، کبوتر، مرغ، سگ و خوک. حیوانات نجس العین سگ و خوک و لو زنده از چاه بیرون بیایند. بول، غائط و خون انسان یا حیوان، بچه یا بزرگ. البته در برخی از روایات بین متلاشی شدن مردار یا عدم آن و بین تغییر بو و طعم آن تفاوت گذاشته شده است.[7]
تنها در چند مورد، به سبب اموری، امر به نزح شده که امکان دارد، نجس نباشند. مثلا در صورت ورود جنب در آب چاه امر به نزح شده[8] است. هم چنین در صورتی که وزغه[9] یا سام ابرص که به وزغ بزرگ ترجمه شده[10] در آب بمیرد[11] یا موش و عقرب، زنده از آب خارج شوند،[12] امر به نزح آب چاه در روایات وارد شده است.
اما به نظر میرسد این موارد با استظهار نجس بودن مواردی که امر به نزح آب چاه به سبب آنها شده، تنافی ندارند زیرا؛
در جنب این امکان بسیار قوی است که امر به نزح، به سبب نجس بودن جنب به منی بوده و ارتباطی به خود جنب نداشته باشد. همانگونه که غساله غسل جنابت در صورت پاک بودن بدن جنب از منی، پاک بوده و استعمال آن در رفع خبث اجماعی شمرده شده و در رفع حدث، مشهور دانسته شده است.[13]
ورود امر به نزح به سبب سام ابرص نیز به علت وجود روایت معارض، صلاحبت منع از استظهار نجاست ندارد. جابر بن یزید از امام باقر ع نقل میکند: «عَنِ السَّامِّ أَبْرَصَ (يَقَعُ فِي الْبِئْرِ) فَقَالَ لَيْسَ بِشَيْءٍ حَرِّكِ الْمَاءَ بِالدَّلْوِ (فِي الْبِئْرِ)[14]
با توجه به ترجمه سام ابرص به وزغ بزرگ در کتب لغت، صحیحه معاویه بن عمار که در آن، وزغ وارد شده بود نیز از صلاحیت منع خارج میشود.
تنها روایتی که به ظاهر نمیتوان آن را به نجاست حمل کرد و معارضی نیز ندارد تا از صلاحیت استدلال خارج شود، صحیحه هارون بن حمزه الغنوی است که در آن، امر به نزح آب چاه برای موش و عقربی که زنده از آب خارج شوند، شده است.
اما به علت تعداد بسیار بالای روایات منزوحات بئر که به سبب نجاستی امر به نزح کرده و وحدت این روایت، ظهور امر به نزح در نجاست، بسیار قوی میباشد.
در مجموع روشن شد: چهار بیان دال بر نجاست بوده، در سه بیان باید تفصیل داد و یک نوع بیان دیگر ظهوری در نجاست ندارد.
1. قرآن کریم؛
2. الأمثل فى تفسير كتاب الله المنزل؛ مكارم شيرازى ناصر، مدرسه امام على بن ابى طالب، قم، چاپ اول، 1421ه ق.
3. تهذيب الأحكام؛ طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، 10 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه ق
4. الكافي (ط - الإسلامية)؛كلينى، ابو جعفر، محمد بن يعقوب، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم، 1407 ه ق
5. كتاب العين؛ فراهيدى، خليل بن احمد، 8 جلد، نشر هجرت، قم - ايران، دوم، 1410 ه ق
6. كتاب الماء؛ أزدى، عبدالله بن محمد، تهران، چاپ: اول، 1387ه ش.
7. مستمسك العروة الوثقى؛ حكيم، سيد محسن طباطبايى، 14 جلد، مؤسسة دار التفسير، قم - ايران، اول، 1416 ه ق
8. المصباح المنير في غريب الشرح الكبير؛ فيومى، أحمد بن محمد، قم، چاپ: دوم، 1414ه ق.
9. معالم الدين و ملاذ المجتهدين (قسم الفقه)؛ عاملى، جمال الدين، حسن بن زين الدين، 2 جلد، مؤسسة الفقه للطباعة و النشر، قم - ايران، اول، 1418 ه ق
10. منتهى المطلب في تحقيق المذهب؛ حلّى، علامه، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، 15 جلد، مجمع البحوث الإسلامية، مشهد - ايران، اول، 1412 ه ق
11. وسائل الشيعة؛ عاملى، حرّ، محمد بن حسن، 29 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ه ق
[1] همان ؛ ج2 ؛ ص203
[2] منتهى المطلب في تحقيق المذهب؛ ج3، ص: 355
[3] الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج3 ؛ ص397
[4] همان ؛ ج3 ؛ ص56
[5] همان ؛ ج3 ؛ ص57
[6] همان؛ ؛ ج3 ؛ ص5 وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ ع مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ بِهِ. و وسائل الشيعة ؛ ج1 ؛ ص172 عَنِ الْمُفِيدِ عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِبْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَبْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ إِسْمَاعِيلَبْنِ بَزِيعٍ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى رَجُلٍ أَسْأَلُهُ أَنْ يَسْأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع - فَقَالَ مَاءُ الْبِئْرِ وَاسِعٌ لَا يُفْسِدُهُ شَيْءٌ إِلَّا أَنْ يَتَغَيَّرَ رِيحُهُ أَوْ طَعْمُهُ فَيُنْزَحُ مِنْهُ حَتَّى يَذْهَبَ الرِّيحُ وَ يَطِيبَ طَعْمُهُ لِأَنَّ لَهُ مَادَّةً.
[7] . وسائل الشیعه؛ ج1، ص: 179- 196
[8] . مانند صحیحه حلبی همان؛ ج1، ص: 180 ح 6
[9] صحیحه معاویه بن عمار همان؛ ج 1، ص : 187 ح 2
[10] کتاب الماء؛ ج2، ص: 667 و المصباح المنیر؛ ج 2، ص: 44
[11] صحیحه یعقوب بن عثیم. وسائل الشیعه؛ ج 1 ص: 189 ح 7
[12] صحیحه هارون بن حمزه الغنوی. همان؛ ج 1، ص: 188 ح 5
[13] مستمسک العروه الوثقی؛ ج1، ص:220
[14] وسائل الشیعه؛ ج 1، ص:189 ح 8