«علیبن محمد» نامی پرتکرار در صدر اسانيد کافی است. با احتساب ضمیرها، سندهای تعلیقی و تفکیک سندهای تحویلی، در صدر سند 535 روایت از روایات کافی، «علیبن محمد» به صورت مطلق وارد شده است؛ در 107 سند، به صورت«علیبن محمدبن بندار»آمده است؛در 38 سند به صورت «علیبن محمدبن عبدالله»، در 2 مورد به صورت «علیبن محمدبن عبدالله القمی» و در یک مورد به صورت«علیبن محمد الکلینی»[علان الکلینی]ذکر شده است.[1]
علیبن محمدبن بندار و علیبن محمدبن عبدالله و علیبن محمدبن عبدالله القمی،هر سه نام نوه دختری «احمدبن محمدبن خالد برقی»میباشد[2]که در پارهای از اسناد از او با نام «علیبن محمدبن ابی القاسم» نیز تعبیر شده است.[3]«ابی القاسم» کنیه «عبدالله بن عمران»، جدّ «علیبن محمد»است و «بندار» نیز لقب «ابوالقاسم» میباشد.[4]
نجاشی (رحمةالله علیه)علي بن محمدبن أبي القاسم عبد الله بن عمران البرقي را توثیق کرده[5] و همانگونه که بیان شد با علیبن محمد بن بندار اتحاد داشته و در نتیجه او نیز توثیق میشود.
اما علیبن محمد علان الکلینی، دایی مرحوم کلینی[6]، در رجال نجاشی با عنوان علي بن محمدبن إبراهيمبن أبان الرازي الكليني ترجمه و توثیق شده است.[7]
اما مراد از علیبن محمد واقع در صدر اسناد کافی کیست؟ در این باره دو دیدگاه وجود دارد که در ادامه به بررسی این دو دیدگاه میپردازیم.
دیدگاه اول: تعین علی بن محمد در علی بن محمد بن بندار
محقق خویی (رحمةالله علیه)مدعی است که علی بن محمد در صدر اسناد کافی، به علیبن محمدبن بندار منصرف است و برای اثبات ادعای خویش به روایات کتاب الاطعمه کافی استدلال نموده است.[8]ایشان معتقد است با توجه به اینکه مرحوم کلینی (رحمةالله علیه)در 33 سند از ابواب الاطعمه کتاب شریف کافی، از علیبن محمد با قید «ابن بندار» روایت دارد، از این رو طبق قانون انصراف عنوان مطلق به عنوانی که در اسناد شاگرد، تصریح به خصوصیاتش شده است، میتوان علیبن محمد مطلق را به علیبن محمدبن بندار که کلینی با تصریح به خصوصیات، فقط از او روایت دارد، منصرف دانست.
مناقشه در استدلال محقق خوئی
استدلال ایشان، هم از ناحیه کبروی و هم از ناحیه صغروی مورد اشکال است. ولی پیش از بیان این دو اشکال، ذکر این دو نکته مفید است:
یکم: تعداد اسنادی که مرحوم کلینی در آنها به ابن بندار تصریح کرده است، در 33 روایت منحصر نیست. بلکه همانگونه که اشاره شد، این موارد به ضمیمه موارد تعلیقی، تحویلی و ضمیرها بالغ بر 107 مورد است. در 38 سند علیبن محمدبن عبدالله در صدر سند کافی واقع شده و در 2 مورد علیبن محمدبن عبدالله القمی مروی عنه کلینی است که همگی همان علیبن محمدبن بندار هستند.
دوم: محقق خوئی با وجود نقل مرحوم کلینی از علی بن محمد کلینی در چندین روایت در کافی[9] و کتب صدوق[10]با عنوان «علی بن محمد الکلینی»، «علی بن محمد المعروف بعلان»، «المعروف بعلان الکلینی»و یا «علان الرازی»حتی یک روایت نیافته است که مرحوم کلینی از علان نقل کرده باشد.[11]
کلینی(رحمةالله علیه) با تصریح به خصوصیات،تنها از علیبن محمدبن بندار روایت نداشته و همانگونه که گذشت، از علیبن محمد علان الکلینی با عنوان علیبن محمد الکلینی، نیز روایت دارد. از سوی دیگر علامه(رحمةالله علیه) در خلاصه الاقوال[12] در تفسیر «عدة من اصحابنا عن سهل بن زیاد»، نام این عده را نقل کرده که یکی از آنها علان کلینی است. بنابراین با توجه به اینکه در 1553 سند، عدة من اصحابنا عن سهلبن زیاد در کافی وارد شده است، تعداد نقل های کلینی از علان، به مراتب بیش از تعداد نقل های ایشان از ابن بندار با تصریح به خصوصیات، است.
علاوه بر اینکه در 200 سند، علیبن محمد به صورت مطلق واسطه بین کلینی و سهل واقع شده است که در این موارد به نظر علان کلینی بودن متعین است؛ زیرا علان کلینی در ضمن عده، به صورت تصریح از سهل روایت دارد اما علیبن محمدبن بندار با نام کامل از سهل زیاد روایت ندارد. بله در یک سند علیبن محمدبن بندار با واسطه ابراهیم بن اسحاق از سهل بن زیاد روایت نقل میکند، هر چند در کافی تحریفی در آن اتفاق افتاده[13]و به جاي سهل بن زیاد، سهل بن الحارث آمده است. اما همین روایت در خصال[14]، عیون[15]، معانی الاخبار[16] و امالی صدوق[17] به واسطه سهلبن زیاد نقل شده که شاهد بر وجود تحریف در سند کافی است. به هر حال هر چند ثابت است که در یک مورد روایت ابن بندار از سهل، با واسطه وجود دارد، اما حتی یک روایت در کافی بدون واسطه دیده نشده است که خود شاهد بر عدم روایت ابن بندار از سهل است و باید مراد از علیبن محمد را همان علان کلینی دانست.
پس با احتساب روایت علیبن محمد از سهل و عدة من اصحابنا عن سهل، 1753 مورد شیخ کلینی از علان نقل روایت دارد و همین مؤید این است که علان یکی از اصلیترین مشایخ کلینی است.
این سخن که حتما عنوان مطلق به عنوان مقید انصراف دارد، صحیح نیست. زیرا انگیزه مطلق گذاشتن عنوان همیشه وجود عنوان مقید در اسناد صاحب کتاب نیست. یکی از علتهای اطلاق، شهرت مروی عنه میباشد. به عنوان نمونه در بحث ابی بصیر برخی عنوان مطلق ابوبصیر را به لیثبن البختری المرادی منصرف دانستهاند؛ زیرا در پارهای از روایات – آنجا که ابن مسکان از ابو بصیر نقل روایت دارد[18]- به تصریح ابو بصیر لیث المرادی وارد شده است؛ اما محقق خوانساری (رحمةالله علیه) در «رسالة عدیمة النظیر»، این سخن را صحیح نداسته و ابو بصیر را به یحیی ابو بصیر الاسدی که مشهور تر است، منصرف میداند.
با توجه به آنچه در مناقشه صغروی و کبروی به دیدگاه اول داشتیم، میتوان چنین نتیجه گرفت که در همه مواردی که علی بن محمد به صورت مطلق آمده است و قرینهای بر تعیین آن در علی بن محمد بن بندار نداریم، مراد، علی بن محمد علان کلینی است.
تنها دو مورد است که قرینه تعیین کننده علی بن محمد در ابن بندار است که به گفته آیتالله شبیری(دامظلّه)آن دو مورد عبارتند از:
اول: مرحوم كلينى توسط «على بن محمد» از «احمد بن ابى عبد الله برقى»، نقل روایت کرده باشد كه در اين صورت مراد از «على بن محمد»،«علىبن محمد بن بندار»، نوه دخترى برقى است.
دوم: مرحوم كلينى توسط «علىبن محمد» از «ابراهيمبن اسحاق احمرى» روايت کرده باشد كه در اين صورت هم مراد از «على بن محمد»، «على بن محمدبن بندار» مىباشد.[19]
در پایان این بحث شاید بد نباشد اشاره شود که احتمال دارد وجه استثنای روایت کلینی از احمدبن ابی عبد الله برقی و ابراهیم بن اسحاق الاحمری در کلام آیتالله شبیری (دام ظلّه)،از این باب باشد که نه تنها احمدبن ابی عبد الله برقی جد علیبن محمدبن بندار است؛ بلکه علیبن محمدبن بندار در 109 سند از اسناد کافی با تصریح به ابن بندار از احمدبن ابی عبد الله روایت دارد، در حالی که علی بن محمد علان کلینی از او روایتی ندارد. همچنین علیبن محمدبن بندار در 27 سند از اسناد کافی از ابراهیمبن اسحاق هم روایت دارد، در حالی که علی بن محمد علان کلینی از او روایتی ندارد.
[1]این آمار با توجه به شمارش نرم افزار درایه النور میباشد.
[2]معجم رجال الحديث ج 12، ص : 132 رقم: 8400 و همان؛ ص130، رقم : 8394 و ج11، ص:241، رقم: 7866
[3]الأمالي( للصدوق)،النص،ص: 37
[4]رجال النجاشي؛ص353، رقم: 947
[5]رجال النجاشي؛ص : 261، «علي بن أبي القاسم عبدالله بن عمران البرقي المعروف أبوه بماجيلويه يكنىأ باالحسن. ثقة فاضل فقيه أديب»
[6]. رجال العلامه؛ ص: 145.
[7]همان؛ص : 260 « علي بن محمد بن إبراهيم بن أبان الرازي الكليني المعروف بعلان يكنىأ باالحسن. ثقة عين.»
[8]معجم رجالالحديث؛ج 12، ص : 127، رقم: 8384
[9]الكافي (ط - الإسلامية)،ج5،ص: 541
[10]معاني الأخبار؛النص؛ص: 63 ، علل الشرائع،ج1،ص: 160،الأمالي( للصدوق) ؛النص؛ص277،عيون أخبار الرضاعليه السلام؛ج1 ؛ص145،التوحيد (للصدوق) ؛ص160كمال الدين وتمام النعمة؛ج2 ؛ص408.
[11]معجمرجالالحديث؛ج12،ص: 129
[12]الخلاصة للحلي؛ ص : 272
[13]الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص241
[14]الخصال ؛ ج1 ؛ ص82
[15]عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج1 ؛ ص256
[16]معاني الأخبار ؛ النص ؛ ص184
[17]الأمالي( للصدوق) ؛ النص ؛ ص329
[18]به عنوان نمونه نگاه کنید به:الكافي؛ج2،ص : 518
[19]كتاب نكاح (زنجانى)؛ ج15، ص: 5070
نظرات
نمی دانم چرا نام نویسنده ی این نوشته ذکر نشده است
RSS نظرات این ارسال