پژوهشی در مفهوم شناسی ماده «کره» و مشتقات آن
مقدمه :
تغییر و تحولات رخ داده در رابطه با معانی واژگان و عبارات در گذشتِ زمان این نکته را به ذهن هر خوانندهای متبادر میکند که در تفسیر عبارات در وهله اول به مشابهت مفهومی کلمات در عصر تشریع و زمانهای متاخر از آن اطمینان داشته باشد. این نکته در مورد واژگان و ساختارهای متنوع روایی از اهمیت مضاعفی برخوردار میباشد. چه در طول تاریخ توسعه کیفی و کمی علوم از جمله علم حدیث و درایه و ... و تفکیک دانش فقه و اصول به عنوان علومی مستقل، «کاربرد روایی» برخی از واژهها چون «کراهت، سنت، فریضه، لاباس، لایصلح، ینبغی،لاینبغی و...» و مشتقات آن را رفته رفته به سمت «کاربرد علمی و فنی» در فقه و اصول تحویل برده است. این در حالیست که واژگان فوق در جوامع حدیثی اولیه و تک نگارههای معاصر آن همچنان کاربرد روایی خود را داشته و به همان میزان در نگاشته های فقهی و اصولی فقهاء متقدم نیز منعکس یافته است.
از این رو بررسی و تعیین معنای لغوی و مدلول عرفی واژه های فوق در عصر تشریع و جوامع حدیثی اولیه و کتب فقهاء متقدم از اهمیت بسزایی برخوردار است. این نوشته در صدد بررسی مدلول عرفی واژههای فوق و تمییز کاربرد روایی از کاربرد علمی آن با تاکید بر کتب اربعه میباشد.
متن:
بحث را با ذکر یک مثال شروع میکنیم:
مرحوم صاحب حدائق در اشکال به محقق اردبیلی«مولف مجمع الفائده و البرهان» پیرامون روایت (ان علیا علیه السلام لایکره الحلال)[1] چنین مینویسد:
«...ما ذكره المحقق الأردبيلي- حيث أنه اختار التحريم في الجميع، من أن الظاهر أن «الكراهة» بمعنى التحريم، لما مر أن عليا (عليه السلام) لا يكره الحلال حقيقة- أنه من الظاهر الذي لا يمكن إنكاره- كما لا يخفى على المتتبع بالاخبار، ورود الكراهة في الاخبار بالمعنيين المذكورين، و مجرد ورود الكراهة بمعنى التحريم في بعض الاخبار لا يقتضي حملها هنا على التحريم، بل غاية الأمر أن يكون محتملة للأمرين، و هو قد صرح أيضا بأن «الكراهة و لا يصلح» انما يستعمل غالبا في المباح، فكيف يكون الظاهر هنا هو التحريم، ما هذه إلا مجازفة ظاهرة، كما لا يخفى على المتأمل»[2]
همانطور که از متن فوق بر میآید اشکال اساسی صاحب حدائق به محقق اردبیلی عدم توجه به معنای ماده کراهت با توجه به عصر تشریع میباشد. جدا از صحت و سقم بیان صاحب حدائق، موارد متعددی از این گونه اشکالات در متون فقهی وجود دارد که منشا آن خلط استعمال روایی و استعمال علمی آن واژگان بوده که بررسی دقیق آنها متوقف بر تعیین مدلول عرفی واژههایی چون کراهت و .. در عصر تشریع میباشد.
به طور کلی یکی از نکات مهم در تبیین روایات و استظهار از متون توجه به واژه های بکار رفته در آن و تعیین مدلول لغوی و عرفی کلمه بر اساس عصر تشریع میباشد. در مجموعه روایات و کتب فقهاء متقدم واژههایی بکار رفته که ظاهرا مشابه واژه مستعمل در کتب فقهی و اصولی متاخر بوده اما با دقت در استعمالات مختلف و قرائن همراه آن میتوان نتیجه گرفت که آنچه که ما امروز از برخی واژه ها دریافت میکنیم غیر از آن معنایی است که مد نظر گوینده آن متن بوده یا لزوما به همان معنا نیست .
به عبارت دیگر در جوامع حدیثی و کتب فقهی برگرفته از آن نسبت به برخی از واژگان توسعه و تضییق معنایی رخ داده به نحوی که مدلول عرفی امروزی آن متفاوت از مدلول عرفی عصر تشریع می باشد. این تفاوت معنایی در برخی از موارد به صورت معنای اعم یا اخص و در برخی دیگر به صورت معنای متبائن محقق شده است. این واژهها را میتوان به دو قسم واژههای مشترک و مختص تقسیم کرد. مقصود از واژههای مشترک (مانند کره، لاباس، فیه باس و... ) مواردی است که در همه ابواب فقهی استعمال شده و اختصاصی به موضوع خاصی ندارد. در مقابل واژهای خاص واژهایی است که احتمال نقل معنایی در آن داده میشود و مختص به ابواب فقهی خاصی میباشد.آنچه در این نوشته مورد بررسی قرار خواهد گرفت از قبیل واژه(کره) و مشتقات آن بوده که استعمال آن مشترک میباشد.
یکی از آن واژههای مشترک که مختص به باب فقهی خاصی نیست واژه کراهت میباشد[3].«کره» در لغت به معنای ناپسند بودن و منافرت ومرجوحیت است و ضد محبوبیت است. سعدى ابو جيب در القاموس الفقهي لغة و اصطلاحا چنین مینویسد:« كَرِهَالشيء- كرها، و كراهة، و كراهية: خلاف أحبه. فهو كريه، و مكروه»[4]
همچنین مینویسد:« المَكْرُوه:ضد المحبوب الشر. عند المالكية: هو الأمر بالترك. من غير تعلق عقاب بفعله.- عند الحنفية، و الشافعية: ما رجح الشرع تركه على فعله.- عند الإباضية: ما يثاب على تركه امتثالا. و لا يعاقب على فعله»[5]
این واژه و مشتقات آن در اصطلاح فقهی و اصولی فقهاء متاخر به عنوان یکی از احکام خمسه در مقابل معنای حرام بوده و به معنای بعث (برانگیختن) و طلب غیر اکید مولا به ترک فعلی است که دارای مفسده غیر ملزمه میباشد. به بیان دیگر، مولا مکلف را از انجام فعل، منع غیر اکید نموده به گونهای که با اذن در فعل منافات ندارد؛ بنابراین، ترک مکروه، مطلوب و دارای مصلحت و ثواب است، ولی انجام آن حرام نیست.[6]حال این سوال مطرح است که آیا می توان موارد بکار رفته واژه «کره» و مشتقات آن در کتب اربعه را بر معنای اصطلاحی فقهاء متاخر حمل نمود؟در صورت شک مقتضای اصل چیست؟
مدعی این است که جداسازی احکام تکلیفی به صورت احکام خمسه و مبدا تفکیک احکام از هم هر چند به لحاظ تاریخی معین نیست اما شکی نیست که در عصر تشریع نیز اراده احکام خمسه و تقابل کراهت با حرمت و سایر احکام مطرح بوده هرچند الفاظ دال بر آن با اصطلاح امروز متفاوت میباشد.چرا که کثرت استعمال و تنوع گونههای مختلف ماده «کره» ومشتقات آن در مواردی که حلیت یا حرمت آن قطعی بوده موید این نکته است که موضوع له ماده «کره» در اعم از معنای اصطلاحی رائج در کتب فقهی و اصولی متاخر بوده بلکه به معنای مطلق مرجوحیت و مبغوضیت می باشد.از سوی دیگر مدلول اطلاقی و مستعمل فیه ماده «کره» نیز مجمل می باشد.در ابتدا به اجمال آراء و انظار موجود را از نظر میگذرانیم. به طور کلی در این رابطه میتوان به سه نظر اشاره کرد:
الف. معنای اصطلاحی متاخر(طلب ترک غیرالزامی)
به عنوان نمونه مرحوم شهید ثانی در رابطه با توضیح روایت «صحيحة محمد بن مسلم عن أحدهما (ع): إنّه سئل عن العزل. فقال: أما الامة فلابأس و أما الحرة فإنّى اكره ذلك إلا أن يشترط عليها حين يتزوّجها؛» از امام باقر (ع) يا امام صادق (ع) دربارۀ حكم عزل پرسيدند، فرمود: اما با كنيز اشكال ندارد. ولى نسبت به زن آزاد اين كار را ناپسند مىدانم؛ مگر هنگام ازدواج، باوى شرط شود» قائل به این است که عبارت کره در این روایت دلالت بر کراهت اصطلاحی کرده و منع از ضد نخواهد کرد .
«و الأشهر الكراهة «لصحيحة محمد بن مسلم عن أحدهما ع:أنه سأله عن العزل فقال أما الأمة فلا بأس و أما الحرة فإني أكره ذلك إلا أن يشترط عليها حين يتزوجها» و الكراهة ظاهرة في المرجوح الذي لا يمنع من النقيض بل حقيقة فيه فلا تصلح حجة للمنع من حيث إطلاقها على التحريم في بعض مواردها- فإن ذلك على وجه المجاز و على تقدير الحقيقة فاشتراكها يمنع من دلالة التحريم فيرجع إلى أصل الإباحة»[7]
مطابق نظر شهید ثانی موضوع له «كره» امر مرجوحی است که مانع از نقیض نیست به این معنا که مانعی از انجام آن فعل وجود ندارد.از این رو معناى حقيقى آن همان مفهوم مصطلح كراهت (تنزيه) است و اگر گاهى در معناى تحريم به كار مىرود، از باب مجاز و به سبب وجود قرينه مىباشد.
ب.حرمت
در رابطه با دلالت ماده کره بر حرمت دو تقریب متصور است.اول آنکه ادعا شود موضوع له «کره» را بغض شدید یا همان حرمت باشد. از این رو استعمال این ماده در کراهت اصطلاحی مجاز بوده و محتاج قرینه است.
در کتاب « القاموس الفقهي لغة و اصطلاحا» این قول به حنفیه اسناد داده شده است.
«المكروه تحريماعند الحنفية: هو ما كان إلى الحرام أقرب.... و إذا أطلق عندهم المكروه، فالمراد منه التحريم. إلا أن ينص على كراهة التنزيه».[8]
تقریب دوم: از منظر برخی از فقهاء مدلول «کره» در روایات و کتب فقهاء متقدم «حرمت» می باشد.این دسته از فقهاء موضوع له کره را اعم از کراهت به معنای اصطلاحی و حرمت دانسته و از قبیل مشترک معنوی بوده الا اینکه عند الاطلاق منصرف به معنای تحریمی خواهد داشت .به عبارت دیگر مظابق نظر این دسته از فقهاء عند الاطلاق از كراهت، مبغوضيت تحريمى يعنى حرمت استفاده مىشود و تنها با وجود قرينه است كه مىتوان از اين معنا دست برداشت و آن را حمل بر معناى مصطلح كراهت نمود.
مرحوم خویی چنین می فرماید: «أنّ التعبير بالكراهة يدلّ على عدم الجواز ما لم يثبت ما يدل على خلافه[9]»
ج. مشترک معنوی (مبغوضیت و مرجوحیت)
برخى فقها از جمله فخر المحققين (ره) در ايضاح[10]، مرحوم صاحب حدائق (ره) [11]و مرحوم نراقى (ره) در مستند[12] معتقدند که واژۀ كراهت، مفهومى اعم از كراهت اصطلاحى و حرمت دارد و دال بر صرف مبغوضيت است، هر چند با قرائنى بر يكى از آن دو دلالت نمايد.مرحوم صاحب حدائق در این رابطه چنین مینویسد:
«لايخفى على المتتبع بالاخبار، ورود الكراهة في الاخبار بالمعنيين المذكورين، و مجرد ورود الكراهة بمعنى التحريم في بعض الاخبار لا يقتضي حملها هنا على التحريم، بل غاية الأمر أن يكون محتملة للأمرين»[13]
حضرت آیه الله العظمی شبیری زنجانی نیز (در برخی از مکتوبات خویش) ضمن پذیرش نظریه سوم، دراشکال به نظریه اول چنین میفرماید:
«اين نظر قابل مناقشه است، زيرا مفهومى كه براى مادۀ «كره» بيان شده (عدم منع از نقيض)، معناى اصطلاحى فقهى كراهت مىباشد، ولى كراهت به معناى لغوى، كه در روايات هم به همان معناى لغوى به كار رفته، به مفهوم مبغوض بودن است. مثلًا اين كه گفته مىشود كه فلانى اين كار را «عن كُرهٍ» انجام داده است، مراد اين مىباشد كه با اكراه و بغض انجام داده است. معلوم نيست كه اين مبغوضيت، مبغوضيت تنزيهى باشد، همچنانكه تحريم هم از آن استفاده نمىشود.»[14]
ایشان نیز نظریه دوم را صحیح ندانسته و چنین میفرماید: «اما تقریب اول صحیح نیست چراکه كاربرد «اكره» و «يكره» و مشتقات آن در موارد كراهت مصطلح بدون قرينه به قدرى زياد است كه نمىشود گفت بر خلاف معناى موضوع له بكار رفته است.اما تقریب دوم مبنی بر دلالت اطلاقی ماده کره بر تحریم نیز صحیح نیست. چراکه بسيارى از موارد كه مادۀ كراهت استعمال شده و قرينه متصلى در عبارت نبوده بلكه با قرينه منفصل فهميديم كه مراد كراهت مصطلح است و حرمت نيست. بايد تمام اين موارد را خلاف ظاهر بدانيم و اين امرى بسيار مستبعد است كه همۀ استعمالات كثير را خلاف ظاهر بدانيم. بنابراين لفظ كراهت در معناى حرمت وضع نشده و حتى مقتضاى اطلاق آن نيز مفهوم حرمت نيست.»[15]
در تایید نظریه سوم میتوان به نمونه های مختلف در کتاب کافی شریف و دیگر کتب و مصنفات قدماء اشاره کرد.به عنوان نمونه از بررسی موارد استعمال این ماده در کتاب شریف کافی چنین برمیآید که مدلول «کره» بیش از کراهت تنزیهی بوده بلکه در معنایی اعم از آن استعمال شده است.به عبارت دیگر در کتاب کافی موارد متعددی از ماده کره در ابواب و یا روایاتی استعمال شده که حکم آن یقینا کراهت تنزیهی نبوده و حاکی از آن است که بیش از کراهت اصطلاحی مقصود مصنف بوده است.لازم به ذکر است کثرت این موارد به حدی است که مانع انعقاد ظهور ماده «کره» در کراهت اصطلاحی خواهد بود.حال از آنجا که ماده «کره» در حرمت قطعی نیز به کثرت استعمال شده از این رو مدلول اطلاقی و ظهور استعمالی آن مجمل بوده و در موارد عدم قرینه باید به قدر متیقن آن (مطلق مرجوحیت و منافرت) اکتفاء کرد.
لازم به ذکر است ابن قیّم (متوفّای 751 ق) از علمای عامّه نیز پیرامون واژه ی کراهت می نویسد: «السّلف کانوا یستعملون الکراهة فی معناها الّذی استعملت فیه فی کلام الله و رسوله و لکن المتأخّرون إصطلحوا علی تخصیص الکراهة بما لیس بمحرّم و ترکه أرجح من فعله ثمّ حمل مَن حمل منهم کلامَ الأئمّة علی الإصطلاح الحادث فغلط فی ذلک.» ایشان در کتاب اعلام الموقّعین شواهدی را از فقهای عامّه ذکر می کند که از واژه ی کراهت استفاده کرده اند، ولی مراد ایشان، حرمت است[16].
[1] - الوسائل، ج 12 كتاب التجارة، الباب 15 من أبواب الربا، قطعة من حديث 1.
[2] -حدائق الناظره . ج 19 ص 246
[3] -واژه های مشابه دیگر عباتند از: سنت .فریضه.لاینبغی و ینبغی .وجوب .یحرم .لاباس .فیه باس .لایصلح
[4] - القاموس الفقهي لغة و اصطلاحا، ص: 317.همچنین ر.ک به معجم مقائيس اللغة، ج5، ص: 173
[5] -همان.ص 318
[7] -الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى)، ج2، ص: 69
[8] - القاموس الفقهي لغة و اصطلاحا، ص: 318
[9] - موسوعة الإمام الخوئي، ج32، ص: 113. همچنین ر.ک به تذكرة الفقهاء (ط - القديمة)، ص: 576
[10] - إيضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد، ج3، ص: 126.
[11] - الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج23، ص: 88.لازم به ذکر است که از برخی از عبارات صاحب حدائق بر میآید که معتقد به اشتراک لفظی کراهت تنزیهی و تحریمی می باشد.. ر. ج به . حدائق الناظره ج 19 ص 246-245
[12] - مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج16، ص: 76
[13] - الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج19، ص: 246
[14] - کتاب التکاح .ج4ص1347
[15] -همان
[16] - اعلام الموقعّین ج1 ص 43 .-41
نظرات
یک کتاب النکاح داریم که درسهای آیت الله مکارم شیرازی است.
شما منبع 14 و 15 را نوشته اید کتاب النکاح اما منظورتان درسهای آ. شبیری زنجانی است. اما ممکن است اشتباه شود با کتاب آ. مکارم.
لذا این را اصلاح بفرمایید...
RSS نظرات این ارسال