جایگاه «منبع شناسی» در حل مسألۀ فقهی

بحث در باب چگونگی حل مسألۀ فقهی از مسائلی است که دغدغۀ بیشتر طلاب در دورۀ فعلی است. گام ابتدایی برای حل مسأله، مسأله شناسی است  که پیش تر بدان پرداخته شد. گام دوم در این راه، منبع شناسی حل مسأله است. در این باره، مشروح بخش دوم بیانات حجةالاسلام و المسلمین استاد درایتی از مدرسان خارج فقه و اصول حوزۀ علمیۀ مشهد در باب «روش شناسی حل مسألۀ فقهی» در ادامه تقدیم خوانندگان می‌شود. شایان ذکر است که این بحث در تیرماه 1401 در حوزه علمیه مشهد طرح شده است. 

-----

منبع شناسی

منظور ما از منبع، شناسایی دلیل مسأله است. البته می‌توان عنوان دیگری همچون «دلیل شناسی» گذاشت. اگر بحث عقلی باشد، دنبال دلیل عقلی، اگر عقلایی باشد، دنبال سیره عقلا و عرف می‌گردیم و اگر شرعی باشد، دنبال آیات و روایات خواهیم بود؛ اگرچه حتی در بحث عقلی یا عقلایی هم دنبال آیات و روایات می‌گردیم، البته در این موارد ممکن است آیات و روایات صرفاً ارشادی باشد.

مراجعه به مجموعه‌های تبویب شده

در اینجا به جهت سهولت کار باید از مجموعه‌هایی استفاده کنیم که عموماً به صورت موضوعی استفاده کردند. یک مسیر، مراجعه به منابعی است که تمام روایات را تبویب کرده است؛ مثل وسائل الشیعه. چنین آثاری، کاری سخت را برای فقها آسان کرده‌اند. البته در اصول بحث می‎کنیم که آیا فقیه در فتوا هم می‌تواند به مراجعه به باب مورد نظر در این آثار مراجعه کفایت کند؟ مرحوم آخوند در بحث عام و خاص در بحث عام و خاص از این مسأله بحث کرد که میزان تفحص فقیه از دلیل چه اندازه است. ایشان در آنجا گفت که به نظر من به این اندازه باشد که باید مأیوس از دلیل باشد. در مورد آیات الاحکام هم، این کار شده است.

راه دوم، مراجعه به نرم افزارهای جدید است که این راه برای فقهای قبلی نبوده است. به وسیلۀ این ابزار می‌توان جستجوی واژگانی کرد. برای این کار، مهم است که واژه، مشتقات، مترادفات و متشابهات واژه را باید بشناسیم. وقتی مجموعۀ داده‌ها در اختیار ما قرار گرفت، باید تحلیل شود و خروجی آن در قسمت منبع شناسی قرار گیرد. اتفاقاً با این روش جستجو به روایاتی می‌رسیم که می‌بینیم مرحوم شیخ حر در وسائل نیاورده است. البته مرحوم شیخ حر، در انتهای هر بابی، به احادیث مرتبط در ابواب دیگر ارجاع می‌دهد.

اعتبار سنجی ادله

حال ما هستیم و مجموعه‌ای از ادله. در مورد اعتبار سنجی آیات قرآن کاری لازم نیست. اما در مورد روایات، باید منبع سنجی شود. اما در مورد روایات باید اعتبار آن بررسی شود. اولین مرحله در اعتبار سنجی این است که آیا روایاتی که دارید، متواتر است یا آحاد. البته ما بیشتر با تواتر معنوی کار داریم؛ چون تواتر لفظی بسیار نادر است. ممکن است سی روایت در یک حکم وجود داشته باشد، که در این صورت حکم مشخص است و برای ما قطع آور خواهد بود. اما اگر روایات ما از روایات آحاد است. در این صورت باید وضعیت مسند بودن یا مرسله بودن روایت را مشخص کنیم. تعریف مرسل مشخص است و اقسامی دارد.

گاهی کل سلسلۀ سند حذف شده است. این ارسال جلی است و به راحتی قابل تشخیص است. مثل مرسلات مرحوم صدوق که مستقیماً می‌نویسد: قال الصادق علیه السلام؛ که اینجا روات مشخص نیست. اما گاهی مرسل مجهول داریم؛ و می‌گوید: عن رجل. گاهی قرینه‌ای برای تشخیص این فرد مجهول وجود دارد، ولی گاه اینطور نیست. البته گاهی بعضی از روات، نسبت به بعضی از عناوین مجهول تعریف کرده‌اند؛ مثل عدة من اصحابنا در بیان کلینی در رابطه با احمد بن محمد بن عیسی. آقای خویی در اینجا مبنایی دارد که می‌فرماید هر جا در سند روایت آمده است: «عن غیر واحد من اصحابنا»، سند معتبر است؛ چون منظور چند راوی است و بعید به نظر می‌رسد که حتی یک نفر هم در این بین معتبر نباشند. بعضی می‌گویند این استدلال دربارۀ «عن عدة من اصحابنا» هم قابل تطبیق است.

اما نکته اینجاست که به نظر بعضی از آقایان اینگونه نیست که روایات مرسل و ضعیف هیچ نقشی در استنباط ما نقشی نداشته باشند. بلکه این روایات برای تجمیع ظنون و قرائن خوب است. بنابراین نباید روایات مرسل و ضعیف را حذف نمود. وقتی حجم این دست روایات زیاد شد، ممکن است ظن مجزای فی الجمله ایجاد کند.

سه مبنای کلی در روایات مرسل وجود دارد:

  1. مرسلات اصحاب اجماع: همان 18 راوی بزرگواری هستند که معروف است «لایرسلون الا عن ثقة». یعنی حتی از مجهول هم نقل کنند، او معتبر است.
  2. مرسلات مشایخ ثلاث: بعضی می‌گویند فقط در مورد «ابن ابی عمیر»، «بزنطی»، و «صفوان»، قبول داریم که جز از ثقات نقل روایت نمی‌کنند.
  3. مرسلات شیخ صدوق: مرحوم شیخ صدوق، شاید بالغ بر دو هزار روایت مرسله دارد و اگر ما این روایات را کنار بگذاریم، باید حجم زیادی از روایات را کنار بگذاریم. بعضی از آقایان معتقدند همۀ روایات ایشان معتبر است؛ چون ایشان در کتبش می‌گوید من روایاتی را می‌آورم که بینی و بین الله بدان حکم می‌کنم. قول دیگر این است که مرسلات ایشان هم مثل بقیۀ مرسلات بی اعتبار است. قول سوم این است که گاهی ایشان ارسال مسلّم کرده است که این معتبر نیست؛ یعنی ایشان مستقیماً روایت را به خود امام علیه‌السلام نسبت می‌دهد. اینجا مرحوم صدوق ارسال مسلّم کرده است. یعنی قطعا اینگونه است. ولی گاهی می‌گوید: روی عن الصادق علیه السلام؛ یعنی روایت از ایشان نقل شده است.

دقت در ارسال خفی

در مورد روایات مسند باید در نظر داشت که گاهی روایت به ظاهر مسند است ولی در واقع مرسل است و دچار ارسال خفی است. یعنی ظاهراً روات همه ثقه هستند، ولی گاهی یک راوی حذف شده است چون طبقۀ روات به هم نمی‌خورد. لذا باید با طبقات روات آشنا بود. البته می‌توان از نرم افزار درایة النور استفاده کرد، چون احاطه بر طبقات کار بسیار دشواری است.

بازسازی اسانید روایت

حال اگر روایت مسند باشد، در گام اول باید سند روایت را بازسازی کنیم. مثلا مرحوم شیخ حر، وقتی یک سند را نقل می‌کند، سند بعد را به قبل عطف می‌کند. گاهی دو یا چند سند را در یک سند می‌آورد. بازسازی سند به این معنا است که باید تک تک روات مشخص شوند. البته هرکدام از کتب اربعه نیز نظام خودشان را در نقل سند دارند. مثلاً مرحوم شیخ طوسی و شیخ صدوق، در انتهای کتاب‌هایشان، مشیخه را مطرح کرده‌اند. یعنی هر بار از فلانی نقل کردیم، به این سند نقل کردیم. بنابراین ما در سه اثر این دو بزرگ باید دست کم یک بار برای هر راوی، حتما مشیخه را نگاه کنیم.

عمده فقهای ما روایات صحیحه و موثقه را محل استدلال قرار می‌دهند. روایات صحیحه، روایاتی است که همۀ رواتش عدل امامی هستند، و موثقه هم روایاتی است که یکی یا همۀ روات آن عدل امامی نیستند ولی مورد اعتمادند. البته برخی از فقها به روایت حسنه هم اعتماد می‌کنند؛ یعنی روایتی که رواتش ممدوحند ولی تصریح به وثاقتش نشده است. آقای خویی این دست روایات را هم مورد اعتماد می‌دانند.

برای فهم رجال به منابع رجال یعنی رجال نجاشی، رجال شیخ، فهرست شیخ، رجال کشی رجوع می‌کنیم. دربارۀ رجال ابن غضائری هم محل بحث است. اما یکی از مشکلات مراجعه به روات، افراد مشترک هستند که باید در اینجا تمییز مشترکات صورت بگیرد. یعنی مثلا در مورد «احمد بن محمد» مشخص کنیم احمد بن محمد عیسی؟ یا احمد بن محمد خالد برقی ؟ البته اگر هر دو راوی ثقه باشند و هم طبقۀ واحد داشته باشند، لزومی به تحقیق در این موضوع نیست. یکی از راه‌های تمییز مشترکات، تعیین راوی و مروی عنه است. یعنی باید ببینیم راوی و مروی عنه در روایات دیگر چه کسی است؟ ولی گاهی موارد راوی و مروی عنه هم یکی است. در اینجا عده‌ای از بزرگان به شم رجالی خودشان اعتماد می‌کنند؛ بر این اساس که در چارچوب روایی این راوی، مثلاً در موضوعات اعتقادی است، و روای دیگر در موضوعات فقهی.

تعارض جرح و تعدیل

حال در مورد یک راوی ممکن است شیخ بگوید معتبر است، اما نجاشی بگوید معتبر نیست. اینجا بعضی از علما قائلند، بعضی از رجالیین اضبط از دیگرند. مثلا نجاشی از شیخ اضبط و دقیق تر است. لذا در مورد تعارض در یک نفر، حرف نجاشی ترجیح دارد. اما اگر این مبنا را نپذیریم، و هیچ کدام را بر دیگری ترجیح ندهیم، از موارد تعارض و تساقط می‌شود، در نتیجه نه وثاقت ثابت می‌شود و نه ضعف. البته برای اعتماد به روایت، نیاز به احراز وثاقت داریم.

در پایان باید در نظر داشت که این مرحله بیشتر مبتنی بر علم درایه و رجال است.

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی