در چکیده مقاله «اعتبارسنجی روایت ذلتپذیری امام سجاد(ع) در مقابل یزید در الکافی» آمده است: در کتاب الکافی روایتی صحیح السند مبنی بر ذلت پذیری امام سجاد(ع) در مقابل یزید نقل شده است. این کُرنش به حدی است که امام خود را تسلیم یزید کرده و اقرار به بندگی او نموده است.
در تاریخ یعقوبی این اقرار اضطراری به صورت شدیدتر، در مقابل مسلم بن عقبه بیان شده است، به حدی که امام کیفیت بندگیشان را خود مشخص میکند. این حدیث تاریخی گرچه صحیح السند است، اما برای ارزیابی حدیث به دلیل متقن دیگری نیاز است و آن نقد متن است. این مقاله در صدد است با بررسی خبرهای مشابه در دیگر مصادر تاریخی، روایت شیخ کلینی را مورد نقد قرار دهد. روایت موجود در روضه کافی ضمن تعارض با اخبار تاریخی وارد شده در کتب اهل سنّت و یا حتی کتب شیعی، از نظر عقلی، رکاکت معنا و نیز تعارض با روایات و سنت معصومین دچار خدشه است.
مولف در ادامه مقاله به نقل روایت و بررسی سندی آن پرداخته و سپس روایت را به جهت متنی نیز نیز نقد و بررسی کرده است که در این بخش روایت با سنجههایی از قبیل بررسی تاریخی، بررسی عقلی و روایی مورد واکاوی قرار گرفته است و در نهایت این نتیجه حاصل شده که روایت به جهت سندی صحیح است اما بنا بر نقدهایی که بر متن آن وارد است نمیتواند مورد استناد قرار گیرد.
نویسنده مقاله «اعتبارسنجی روایت «کُلُّ بَنِی آدَمَ خَطَّاءٌ» و پیوند آن با آموزه گناه اولیه در مسیحیت» معتقد است: اعتبارسنجی روایت «کُلُّ بَنِی آدَمَ خَطَّاءٌ، وَ خَیْرُ الْخَطَّائِینَ التَّوَّابُونَ» و تبیین ارتباط احتمالی آن با آموزه گناه اولیه در آیین مسیحیت، مسأله اصلی مقاله حاضر است. اعتبار سنجی اسناد روایت نشان داد که صحت سندی آن به دلیل حضور انس بن مالک و علی بن مسعده، مخدوش است، چرا که بر پایه دیدگاه رجالیان، احتجاج به علی بن مسعده به علت عدم توافق ثِقات بر صحت اخبار وی مشکوک است. دروغگو بودن انس بن مالک بر پایه برخی از مستندات روایی معتبر، آسیب دیگری است که اعتبار سند این روایت را مخدوش ساخته است. از نظر دِلالی نیز، تنافی محتوای آن با آموزه عصمت انبیاء و اهل بیت(ع) و قرابت مفهومی آن با انگاره نادرست گناه اولیه در آیین مسیحیت، اعتبار مضمونی آن را تضعیف کرده است.
نگارنده بر این باور است که حضور راویانی چون علی بن مسعده و انس بن مالک در سلسله راویان این روایت موجب زیر سؤال رفتن روایت شده است، همچنین با نگاهی دقیقتر به مضمون و محتوای این روایت و مروری اجمالی بر مبانی اعتقادی مسیحیان مشخص میشود که رد پای آموزه گناه اولیه در دنیای مسیحیت در این روایت به چشم میخورد، در این آموزه خطای آدم(ع) و سرپیچی وی از فرمان خداوند به شکل گناهی موروثی به نسل بشر منتقل میشود و انسانها از بدو تولد به صورت ذاتی گناه کار هستند که این انگاره از نظر اسلام مردود است.
وی در بخش دیگری از نتیجه پژوهش خود مینویسد: در مجموع از یک سو با در نظر گرفتن سند مخدوش روایت و از سوی دیگر محتوای شبهه ناک آن، پذیرش صدور آن از سوی پیامبر اسلام(ص) دشوار مینماید. ضمن این که تطابق مضمون روایت با آموزه گناه اولیه در مسیحیت، نظریه اقتباس این روایت را از آیین مسیحیت تقویت میکند، اگرچه از نظر سندی، دلیلی برای اثبات دخالت راویانی که علاقه و یا سابقهای به دین مسیحیت داشته باشند در دست نیست.
«بررسی مبانی فقه الحدیث استاد جوادی آملی با تمرکز بر تفسیر تسنیم» یکی دیگر از مقالات این شماره است که نگارنده در این پژوهش ملاک فقه الحدیثی در تفسیر تفسیر تسنیم تبیین شده و ذیل این عنوان بخشهایی با عناوین پذیرش نظام چند معنایی روایات، وضع لفظ برای روح معنا، استعمال حقیقی الفاظ روایات، توجه به اجتهاد بر اساس روایات مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
نگارنده معتقد است: کاوش در مباحث روایی تفسیر تسنیم نشان میدهد که از دیدگاه آیت الله جوادی آملی گرچه قرآن در مرحله تفسیر از غیر خود و حتی روایات بی نیاز است لیکن استفاده ضابطه مند و گستره از کلام معصومین(ع) برای فهم عمیق و دقیق قرآن امری ضروری است و ایشان معتقد هستند که حدیث شناس بدون داشتن اصول موضوعه و گزارههای پیشین، از دریای کلام معصومین(ع) طرفی نخواهد بست. علاوه بر این از دیدگاه آیت الله جوادی آملی اجتهاد ژرف اندیشانه و اعتقاد به درجات و مراتب معنایی روایات نیز از مهمترین مبانی توفیق حدیث شناس در فهم حدیث است که موجب پرده بردای از جزئیات نهفته در متون روایی شده و ابواب گستردهای از معارف آنها را به روی انسان میگشاید.
یکی دیگر از مقالاتی که در این شماره از نشریه مطالعات فهم حدیث چاپ شده «تحلیل معنایی و معرفتی حدیث معرفت نفس در تفاسیر نخستین» است که نویسنده در این مقاله معتقد است: دلالت خودشناسی بر خداشناسی و پیوند میان معرفت نفس و معرفت رب، در فرهنگ اسلامی و در جریانهای مختلف فکری بسیار مورد توجه بوده و تحلیلهای مختلفی از آن صورت گرفته است. در این میان، تفاسیر قرآن که حجم گستردهای از میراث فکری اسلامی را در بر میگیرند، جایگاه خاصی میتوانند داشته باشند.
مولف در این پژوهش به این پرسش پرداخته که از نظر مفسران نخستین خودشناسی چه جایگاهی در تفسیر دارد و با توجه به نقل حدیث معرفت نفس، چه ارتباطی میان خودشناسی و خداشناسی وجود دارد، همچنین تحلیل معنایی حاکی از آن است که در این تفاسیر، خودشناسی در حوزهی معنایی «نفس» و «علم» یا «معرفت» شکل گرفته و مفسران را بر آن داشته تا در تفسیر آیات متضمن این واژهها و معانی، به نقل حدیث معرفت نفس و تبیین آن بپردازند. نتایج نشان میدهد که در نگرش مفسران نخستین با فرض امکان حصول معرفت نفس و بدون بیان تعلیق به محال، سه نوع دلالت قابل استنباط است: دلالت تمثیلی، دلالت برهانی در آیات انفسی، و دلالت تقابلی در شناخت صفات خدا. دلالت نوع اول دارای ارزش اقناعی و فاقد ارزش برهانی بوده و دلالت دوم در راستای برهان نظم است و دلالت سوم با گذر از نقص به کمال در حوزه صفات تبیین میگردد.
«جایگاه مفاهیم علم و ظن در اعتبار سنجی خبر واحد» از دیگر مقالات این شماره است که نگارنده در آن به مفهوم شناسی علم، ظن، تطورات معنایی علم و ظن، ریشهیابی معنای جدید علم و ظن و خبر پرداخته و در ادامه پیامدهای تحول معنایی علم و ظن، معتزله و انکار خبر واحد، سرایت نگاه جدید به شیعه، شکل گیری دلیل نقلی در نهی از عمل به خبر واحد و تلاش برای اثبات حجیت خبر واحد مورد بحث قرار گرفته است.
مولف معتقد است جایگاه خبر متأثر از تغییر مفاهیم علم و ظن و خبر دچار تغییر شد، گاه دستیابی به علم از طریق خبر انکار شد و گاه خبر به شکلی تقسیم شد که بیشتر خبرها علم به شمار نمیرفت و به طبع عمل به آن جایز نبود، تغییر مفهوم علم و ظن متأثر از ورود مفاهیم منطق به جهان اسلام است، چه مفاهیمی که در منطق پذیرفته شده و مفاهیم رواقیون از راه شروح و حواشی منطق به جهان اسلام پا گذاشت.
یکی دیگر از مقالات منتشر شده در این شماره «جایگاه و نقش باورهای کلامی در نقد حدیث و آسیبهای آن» است که نگارنده در این پژوهش معتقد است: دچار شدن حدیث به آفتهایی از قبیل جعل، تحریف، تصحیف و نقل به معنا، سبب گردید که عالمان و پژوهشگران حدیث به ارزیابی سند و متن حدیث اهمیت ویژهای دهند. عالمان و پژوهشگران حدیث از دانش رجال در ارزیابی سند بهره بردند، ولی برای ارزیابی متن حدیث از معیارهایی از قبیل عدم مخالفت با قرآن، عدم مخالفت با سنت قطعی، عدم مخالفت با عقل، عدم مخالفت با دانشهای بشری از قبیل فقه، تاریخ و علوم تجربی استفاده کردند.
نویسنده بر این باور است که یکی از مهمترین معیارهای ارزیابی متن حدیث که پیشینه دیرینهای دارد باورهای کلامی است. عالمان از گذشته تاکنون با تکیه بر باورهای کلامی به ارزیابی و نقد متن حدیث مبادرت کردهاند، ولی تاکنون باورهای کلامی مفهوم شناسی نشده است لذا همواره در استفاده از این معیار، نگرانیِ هرج و مرج، نابسامانی و ناروشمندی وجود دارد که هرکس طبق باور و اعتقاد خویش به نقد حدیث اقدام میکند.
وی در این نوشتار در ابتدا به مفهوم شناسی باورهای کلامی و سپس به آسیب شناسی استفاده از باورهای کلامی که مقصد اصلی این مقاله است میپردازد و در نهایت مشخص میکند که هر باور کلامی شایستگی معیار و سنجه ارزیابی را ندارد. همچنین شش آسیب نیز در استفاده از باورهای کلامی در نقد حدیث شناسایی کرده است.
«نقد و بررسی دلالت روایت «ضَعوا هذِهِ الآیاتِ...» بر نزول گسسته سورههای قرآن» نیز از دیگر مقالات این شماره از نشریه مطالعات فهم حدیث است، نویسنده در این مقاله معتقد است طبق روایتی در منابع عامه، عثمان در حاشیه پاسخ به سؤال اعتراضی ابن عباس درباره دلیل حذف بسم الله از ابتدای سوره توبه و اتصال آن به انفال، تأکید میکند که جایگاه تمامی آیات -جز دو سوره توبه و انفال- توسط پیامبر(ص) تعیین شده است.
وی در ادامه مینویسد: برخی معاصران با تکیه بر این توصیف عثمان، قائل به چینش آیات برخلاف سیر طبیعی نزولشان یا به عبارتی نزول گسسته سورههای قرآن شدهاند. در حالی که تأمل در اسناد چندگانه این روایت نشانگر ضعف چشمگیر همه آنها به سبب وجود حلقههای مشترک راویان، مجهول بودن یکی از روات اصلی(یزید فارسی) و در نهایت تفرد عثمان در نقل این سنت وحیانی است.
مولف در بخش دیگری از مقاله نشان میدهد که متن روایت نیز به سبب وجود نسخ مختلف دچار اضطراب بوده و حتی در برخی نُسخ موضوع روایت به کلی تغییر یافته و هیچ گونه دلالتی بر کیفیت نزول سورهها ندارد. در مقابل، روایت صحیح السندی در منابع فریقین مبنی بر نزول بسمله در ابتدای سورهها و اختصاص تمامی آیات میان دو بسمله به یک سوره نقل شده که بر نزول پیوسته سورهها و چینش آیات بر حسب سیر طبیعی نزولشان در سور دلالت داشته و بیش از پیش دلالتِ روایتِ عثمان بر نزول گسسته سورهها را مخدوش ساخته است.