به گزارش خبرنامه پژوهشی مرکز فقهی امام محمد باقر علیهالسلام به نقل از خبرگزاری حوزه آیتالله محمد مهدی شب زنده دار در گفتگو با خبرگزاری حوزه، به بررسی موانع و مشکلات رشد تحصیلی در حوزه علمیه پرداخته است. آیت الله شب زنده دار در این گفتگو به تفاوت های نظام آموزشی قدیم و جدید حوزه و خطر فراموشی نظام آموزشی محققپرور در حوزههای علمیه پرداخته و تاکید کرده است: برای تحصیل فقه و سایر علوم حوزوی و حتی علوم غیرحوزوی، بهترین روشی که پرورش محقق، مخترع و مبتکر در علوم را به دنبال دارد همان روشی است که اسلاف ما به آن رسیدهاند و حوزههای علمیه ما نیز تا به حال بر اساس آن روش، چهرههای محقق و بزرگواری را تربیت کرده است.
*مطابقت نظام آموزش و پرورش ژاپن با روش تحقیقی حوزه حاج شیخ
یکی از بستگان ما که انسان محققی بود و اخیراً به رحمت خدا رفته، یک جزوهای به من داد و گفت: «این جزوه مربوط به نظام آموزش و پرورش ژاپن است که برای سال 2050 تدوین کردهاند، و دقیقاً مانند حوزه حاج شیخ عبدالکریم است! وقتی مطالعه کردم دیدم درست میگوید، آنها در تحقیقات و تجربیات مختلفشان به همان متد و روشی رسیدهاند که محقق تربیت میکند.
متأسفانه امروز به روشهایی روی آوردهایم که تقریباً در مدارس دنیا همان روشها متعارف و متداول است و به نظر من بخش عمده افت شدید علمی که در حوزههای علمیه مشاهده میشود، مربوط به همین مسئله است و این قضیه برای حوزههای علمیه دردی است که باید درمان گردد.
*اشارهای به سیره رایج تعلیم و تعلم در حوزههای علمیه
یکی از جهاتی که در حوزههای علمیه بسیار اهمیت دارد، نظام تدریس و تدرس است. از اوایل امر اینگونه متعارف بوده که کسی که کتابی را میخواند، وقتی به کتاب بالاتر میرسید، کتاب پایینتر را فراموش نمیکرد و معمولاً تدریس میکرد و اگر تدریس هم نمیشد، کتاب را دوره میکردند، لذا آن کتب محل رجوع بود.
اما شیوهای که الآن در حوزهها رواج پیدا کرده، اینکه شخص کتابی را که میخواند دیگر به آن بازگشتی ندارد، و این در شأن حوزه نیست؛ چراکه با این روش، طالب علم نهتنها در آن علم تعمق و تبحر پیدا نمیکند، بلکه اندوخته گذشته خود را نیز فراموش نداشتهاند؛ اگر امروزه غالب کسانی که در حوزه هستند در صحیحخوانی عبارات عربی دچار سختی میشوند و عبارت را صحیح نمیخوانند و نمیتوانند جهات ادبی را مراعات کنند به این دلیل است که یک زمانی خواندهاند و دیگر تکراری ندارد و این چنین روشی، صاحبنظر تحویل نمیدهد و در نتیجه لطایف و ظرایف ادبی را نیز متوجه نمیشود؛ چون وقتی یک نفر یک علمی را میخواند و بعداً به آن مراجعه میکند خیلی فواید دارد. در ابتدا آفاق فکری او باز نشده است، به ظرایف و دقایق زیاد توجه نمیکند و به عمق علم نمیرسد، مگر نوادری از افراد که نبوغی داشته باشند. شخصی که رسائل و مکاسب میخواند، وقتی به مغنی، ادبیات، معانی و بیان، اصول، منطق و معالم بازگشت میکند، طور دیگری میخواند و طور دیگری آن مطالب را هضم میکند. متأسفانه این نظام را از بین بردهایم و مانند دبستان و دبیرستان و دانشگاه همه محصلین صرفاً در سلک تلامذه و شاگرد ماندهاند و عدهای همواره در مقام استاد هستند؛ لذا اگر طلبه درس خارجخوان بخواهد اصول فقه یا شرح لمعه تدریس کند، شاگردی برایش پیدا نمیشود! بنابراین نظام تدریس و تدرس یکی از ارکان ترقی حوزویان بوده که نباید به فراموشی سپرده شود.
*حال که امکان تدریس برای همگان وجود ندارد چه روش جایگزینی را پیشنهاد میدهید؟
کسی که میخواهد در فقه مهارت پیدا کند باید بارها متون فقهی را تدریس کند؛ چه متونی که اختصار بر فتاوا دارد و چه متونی که مشتمل بر استدلال است. اگر در وضعیت موجود کسی نتوانست تدریس کند، باید باهم دورههای خودش یا با کسانی که الآن در حال خواندن آن علم هستند مباحثه کند و این در سابق مرسوم بود؛ بهعنوان نمونه بنده کتاب الاجاره شرح لمعه را با کسی مباحثه میکردم که هنوز درس میرفت و خودم مطالعه میکردم و با خود میگفتم: من جلد اول شرح لمعه را خواندهام و با روش شرح لمعه آشنا شدهام ببینم میتوانم خودم بدون استاد حرفهای شهیدین را استخراج کنم یا نه؟ لذا با شخصی که شرح لمعه میخواند مباحثه میکردم و وقتی میدیدیم کسی که به درس میرفت با من که خودم مشغول مطالعه هستم یکسان هستیم و یا حداکثر یکی دو نکته را او به من تذکر میداد خیلی لذت میبردم.
*روش علمای سلف در مراجعه به کتب گذشته چگونه بوده است؟
بهعنوان نمونه در احوالات مرحوم آیةالله حجت که یکی از فقهای معروف بهدقت و فضل است گفتهاند ایشان هر سه سال، یکبار از جامعالمقدمات تا پایان کفایه را دوره میکردند و این امر باعث میشد که ایشان به مطالب کتب گذشته تسلط داشته باشند و این مراجعه مکرر که در لباس مطالعه، مباحثه، تدریس و تدرس پیدا میشود، یک مطلب ضروری و لازم است. در احوالات مرحوم صاحب عروه نقل شده که ایشان تدریساً یا تدرساً سی مرتبه به کتاب ریاضالمسایل مراجعه کامل داشتهاند! کتاب ریاضی که در طبع کنونی چهارده جلد است، یا در احوالات مرحوم سیدابوالحسن قزوینی از مرحوم سیدجلال آشتیانی نقلشده است که آقای قزوینی فرمودند: من 9 بار به اسفار اربعه ملاصدرا مراجعه کردهام و خود اسفار در چاپ جدید 9 مجلد است. به هر حال مراجعه به کتب خوانده شده یکی از روشهای رایج حوزههای علمیه بوده و عبارت معروف «الدرس حرف و تکرار الف»، کلام با حکمتی است که بر اساس تجربه بهدست آمده است.
*راه روش فقاهت
کسی که میخواهد به فقاهت برسد و فقیه شود دو شیوه برای او وجود دارد: یک روش روش رایج امروز است که یک کتاب فقهی را مبنا قرار میدهند و استاد و شاگرد به دنبال ادله و فروعاتی را که او مطرح کرده میگردند؛ اما در گذشته عکس این روش عمل میکردند، آنها به روایات مسلط میشدند و بر اثر همین تسلط به روایات «ینحدر عنه الفقه» فقه از او تراوش میکرد. لذا اگر طلبه به این شیوه عمل کند، که مثلاً به کتاب وسایل الشیعه مکرر رجوع کند بهمرور به ابواب و مسایل فقهی مسلط میشود. همانطور که میدانید شیخ حر فهرستی با نام من لا یحضره الامام برای کتاب وسایل خودش نگاشته است که شامل عنوانهای تمام ابواب کتاب وسایل است و با توجه به اینکه کتاب وسایل، تمام مسایل فقه را در ابواب جداگانه آورده، این فهرست دایرةالمعارفی غنی و جامع از مباحث فقهی و خلاصهای از کتاب وسایل محسوب میشود. وقتی شما این فهرست را مطالعه کنید رئوس مباحث مهم هر باب فقهی را بهخوبی میشناسید و بر اثر این تسلط مییابید که در هر باب چند حدیث وجود دارد و مضامین این احادیث چیست و اگر از شما مسئلهای پرسیده شود ذهن شما به آن باب و آن حدیث منتقل میشود، بنابراین اگر کسی بخواهد به فقه مسلط شود باید بر احادیث فقهی و البته آیات مبارکات که آیات الاحکام است مراجعه کند.
*استفاده از قابلیتهای بالای نظم و شعر در حفظ مطالب علمی
مطلب دیگری که در حوزههای علمیه بوده و متأسفانه این هم مهجور شده و بلکه ضد ارزش تلقی میشود، این بود که بزرگان فقه و حتی علوم دیگر، دیدند که ذهن انسان این خاصیت را دارد که نظم و شعر را بهراحتی دریافت میکند و به این زودی فراموش نمیکند، لذا بر آن شدند تا یک دوره لغت عرب، ادبیات، فلسفه و حتی فقه را به نظم در آوردند. لذا وقتی ابیات در هر فنی حفظ بشود، معمولاً تا پایان عمر در حافظه افراد میماند، بنده وقتی کلاس اول دبستان بودم، پدرم اشعاری را در باب توحید برای من مینوشت و میفرمود: اینها را حفظ کن، الآن بیش از پنجاه سال از آن زمان گذشته و بنده هنوز آن اشعار را در حافظه دارم. خود ایشان تا سن حدود هشتاد سالگی قواعد ادبیات عرب را با اشعاری که حفظ کرده بودند به خاطر داشتند علمای قدیم به این نتیجه رسیده بودند که از این خاصیت ذهن استفاده کنند. گاهی نیز متون موجز مینوشتند، مثلاً؛ تمام منطق را تفتازانی در سه چهار صفحه نگاشت. در فقه هم همینطور بود. بنابراین ضعفهای علمی برای این است که این روشها در حوزه فراموش شده است.
*ضرورت توجه به مباحثه علمی در حوزههای علمیه
یکی از روشهای مهمی که در حوزههای علمیه وجود داشت توجه به مسئله مباحثه، پیشمباحثه و پسمباحثه بود؛ لذا اگر کسی که ده سال اینطوری درس بخواند، زود به نتیجه میرسد و اگر خداوند روزی او کرده باشد مجتهد و صاحبنظر میشود. اما اگر غیر از این باشد سی سال همدرس برود تأثیری ندارد.
استاد ما مرحوم آیةالله میرزا جواد آقای تبریزی نقل میکردند: مرحوم شیخ ابراهیم محلاتی که صاحب مقامات بالای علمی و معنوی بودند، طلبهای را که بدون پیشمطالعه به درس میرفت را فاسق میدانست چراکه هموقت خودش و هموقت استاد را تلف میکرد.
*تقریرنویسی شیوه منسوخشده حوزههای علمیه
تقریرنویسی یک امتیازی بود که در حوزههای علمیه رایج بوده است، البته تقریرنویسی آن چیزی نیست که امروزه در حوزهها متعارف شده زیرا این در حقیقت امالی است، استاد املا میکند و دیگری مینویسد. این تقریر مصطلح کنونی موجب رشد و تکامل علمی نویسنده نمیشود؛ بلکه ممکن است برای برخی افراد مضر باشد؛ چراکه نوعاً نویسنده تقریرات، به معنا و روح مطالب علمی توجه ندارد و همّ و غم او این است که تمام مطلب را بنویسد. در حالیکه تقریرات بهگونهای باید باشد که فرد مطلب را از استاد بشنود و بعد خودش تقریر کند که ممکن است خودش بهتر از استاد آن مطلب علمی را تقریر کند؛ بهگونهای که «ما اخره قد یقدمه و ما یقدمه یؤخره». وقتی خودش خودش میخواهد بنویسد میگوید مدعا چه بود؟ آیا این دلیل وافی به اثبات مدعا هست؟ این چند مقدمه که استاد ضمیمه کرد تا آن نتیجه را گرفت واقعاً کاستی و حلقه مفقودهای ندارد؟ آیا برخی از این مقدمات مستدرک و اضافی نیست؟ بهطوری که بدون اینها هم میتوان به نتیجه رسید؟ یا مقدمات درست است و روی آنها فکر میکند تا آنها را به قلم بیاورد. گاهی مقرر بهتر از مقرر عنه تقریر میکند و خوش سلیقهتر است.
*توجه دادن به «اندیشه» شیوه مرسوم حوزههای علمیه
در حوزههای علمیه از روز اول این مطلب به طلبه تزریق میشد که باید فکر کند و باید با تأمل و فکر جلو برود. نقل است شخصی تقریر بحث آیةاللهالعظمی بروجردی را نوشته بود و خدمت ایشان ارائه داد، ایشان گفتند: خیلی خوب بود، ولی من هیچ مناقشه یا «ان قلتی» نمیبینم، این، همان توجه دادن به اندیشه و نظر است! از مرحوم پدرم شنیدم که زمانی در مجلس درس حضرت امام طلبهها هیچ حرف و مناقشهای نمیکردند و امام خطاب به جمعیت فرموده بودند: مگر مجلس روضه است؟ ایجاد این روحیه یعنی اینکه نقد کنید، نقادی نظر عالمان بزرگ و اساتید، در شیوههای علمی علما، محل توجه بوده است. اینها ارکان روش درسی حوزه بودهاند و چیزی نیست که بگوییم کهنه میشود یا روشهای بهتری جایگزین آن میشود.
الآن مکملهایی مانند تدریس سمعی و بصری آمده که برخی بهعنوان روش جدید از آن استقبال میکنند، اما نباید روش علمی موفق سابق خود را فراموش کنیم. اگر کسی الفیه را برای ادبیات حفظ کرد به او نباید بگوییم چرا وقت خودت را تلف میکنی؟! برو قرآن یا نهجالبلاغه حفظ کن. اینها باهم تنافی ندارند؛ بله او چند ماه این ادبیات را حفظ میکند و در ذهنش هست، قرآن را هم حفظ میکند، مگر نمیتواند هر دو را حفظ کند بلکه اگر امر دایر شد بین حفظ قرآن و ادبیات به نظر من باید ادبیات را حفظ کند؛ چراکه در قرآن، حدیث و گفتار و نوشتارش به آن نیاز دارد و این بلیه عظیم را که الآن میبینیم که یک طلبهای یک عبارت را غلط میخواند انسان خجالت میکشد، با این خواندن این متانت علمی او از دست میرود و کسی به حرف او توجه نمیکند. این شیوه و روش تدریس در تمام علوم حوزوی است و ما میگوییم حتی علوم غیرحوزوی مانند: اگر در درس شیمی و فیزیک همین کار انجام شود، شاگردان چنین کلاسی محقق میشوند، پس اینروش کلی در تمام علوم حوزوی و غیرحوزوی است. لذا اگر کسی بخواهد فقیه خوبی بشود باید این روش را در مباحث فقهی خودش دنبال کند.
*دقت در انتخاب استاد و درس
در انتخاب استاد و درس باید دقت بشود تا آن درس، دارای وزانت علمی خوبی باشد. گاهی استاد، کتاب عروة را شروع میکند و به مسایلی میرسد که دیگر آن مسایل فرعی است و مسایل اصلی بیان شدهاند؛ گاهی یکی دو ماه صرف مسایلی میشود که چالش علمی ندارد و صرفاً تطبیقات است و این نوع دروس مجتهد پرور نیستند، بهعنوان مثال مرحوم آیةالله نایینی کتاب صلاة را تدریس کردهاند، اما مباحث پر چالش را انتخاب کردهاند که روایات پر تعداد و تعارض قواعد دارد که وقتی طلبه مدتی این درسها را گذراند دیگر خودکفا میشود و فوت و فن کار را یاد میگیرد، از هر باب و کتاب، مباحثی را که اینگونه هستند را انتخاب کردهاند. پس باید مبحثی برای درس انتخاب شود که استخواندار و استاد هم دقیقالنظر باشد و اعمال دقت کند، چون اگر استاد دقیقالنظر باشد شاگرد این درس هم دقیقالنظر و جامعالاطراف بار میآید، بنابراین باید هم در انتخاب مبحث و هم انتخاب استاد دقت کرد.
*حضور مستمر در مباحث علمی استاد
حالا وقتی فهمید استاد اینگونه هست باید شرکت در درس او استمرار داشته باشد، نه اینکه چند صباحی به این درس و چند صباحی به درس دیگر برود که انسان اینگونه ره بجایی نمیبرد. زمانی که درس سطح مرحوم سیداحمد آقای خمینی تمامشده بود و میخواستند به درس خارج بروند مرحوم امام به ایشان نامهای مینویسند و میفرمایند: ابتدا چند درس برو و بعد هر کدام را دقیقالنظر و جامعالاطراف دیدی در آن درس مستقر باش.
*ضرورت آشنایی با مشربهای مختلف علمی
نکته دیگری که در تمامی دروس از جمله فقه باید در آن دقت کرد این است که شخص باید یک فقه و یک اصول را انتخاب کند و بر آن تقریرات بنویسد و مباحثه و مناقشه کند و تعلیقه بزند، ولی تجربه نشان داده و سیره علما و اسلاف ما بر این بوده که بر یک استاد و یک مشرب اکتفا نمیکردهاند و مشربهای مختلف را هم نگاه میکردهاند، اما دیدن مشربهای مختلف گاهی یک قرن طول میکشد. علمای اسلاف در یک درس فقه و یک اصول و یک درس در علوم عقلی و کلامی استمرار داشتند و در عرض این دروس، برخی مشارب مختلف را هم نگاه میکردند و در آنها مباحثه یا تقریرنویسی نداشتند، فقط در آنها حضور پیدا میکردند و گاهی ما به الامتیازات را مکتوب میکردند مثلاً آقای خویی در اوایل، پنج استاد داشتهاند اما آقای نایینی را انتخاب کردند که درس ایشان بروند و تقریرات را بنویسند و در درس سایر اساتید نیز حاضر میشدند، البته باید چند سالی درس خارج شرکت کنند و بعد که قوام گرفتند میتوانند به چند درس فقه اساتید دیگر نیز بروند تا مشارب مختلف را برای مدتی ببینند و این کار لازمی است و بزرگان ما هم این کار را کرده، و به این شکل عمل میکردهاند. مرحوم امام خمینی، آقای حاج شیخ عبدالکریم و بزرگان دیگر را دیدهاند و درس خارج هم که میگفتند بازهم در درس آقای بروجردی شرکت میکردند و تقریراتی هم نوشتهاند که بهعنوان لوامع الاصول چاپشده است. پدر ما هم میگفتند: ما درس آقای خمینی میرفتیم و درس که تمام میشد، بنده به همراه سایر شاگردان به درس آقای بروجردی میرفتیم. در حال حاضر عدم استمرار در دروس و مدت لازم استاد ندیدن یکی از نواقصی میباشد، که امروزه در حوزه پیداشده است، البته یکی از دلایل این امر این است که نوارها و سایتها وجود دارد و طلاب بهجای حضور در درسها به همینها بسنده میکنند اما حضور در درس یک فوایدی دارد که اینها ندارد. یکی از فواید حضور در درس این است که گاهی انسان مطلب را با حرکات و وجنات و حرکات دست استاد بهتر متوجه میشود علاوه بر اینکه میتواند اشکال کند و جواب بشنوند و مطلب را استیضاح کند و همین سؤال و جواب باعث میشود که درس عمیقتر بشود.
*مضرات سرعت در انتخاب استاد یا انصراف از درس استاد
نکته دیگری که باید به آن توجه شود، این است که سرعت در انتخاب استاد یا کنار زدن استاد هم بهحسب تجربه و هم طبق توصیه علما درست نیست، در این رابطه داستانی را عرض میکنم مرحوم استاد ما حاج شیخ کاظم تبریزی میفرمودند که آقای خویی میفرمود: حاج شیخ محمدتقی خوانساری صاحب صلاة استسقای معروف در قم، خیلی حق به گردن ما دارند، چون من در درس آقای نایینی شرکت نمیکردم و به درس آقا میرزاعلی آقای شیرازی میرفتم. آقای خوانساری میبیند این آقا، طلبه زیرکی است و حیف است که در درس آقای نایینی که درس پر مطلبی هست شرکت نکند، لذا به ایشان پیشنهاد میکند که در درس آقای نایینی حاضر شوند. ایشان هم یک ماه در درس آقای نایینی شرکت میکنند و بعد که نمیپسندند درس ایشان را ترک میکنند. آقای خوانساری میبینند که ایشان در درس آقای نایینی حاضر نمیشوند سؤال میکنند که چرا درس آقای نایینی نمیآیید؟ میفرمایند ایشان خیلی تکرار میکنند و طولانی میشود. آقای خوانساری میفرمایند: شش ماه بیایید اگر نپسندیدید دیگر نیایید به یک ماه معلوم نمیشود، ایشان گوش کردند و استقر علی النائینی. و لذا اینکه گاهی یک درسی میروند و بعد از یک هفته میگویند نپسندیدم، درست نیست. انسان باید چالشها و بزنگاهها را ببیند، گاهی در یک هفته یا یک ماه به این مسایل برخورد نمیکنید، باید مدتی بگذرد تا شاگرد، تواناییهای استاد در حل مسایل را ببیند. اینها مجموعه ارکانی است که در جهات حوزوی باید در آن دقت شود.