در برخی موارد دو اصل لفظي اصالة العموم و اصالة الاطلاق با یگدیگر تعارض میکنند؛ این مسئله در کتب اصولی در ضمن عنوان تعارض احوال، مورد بررسی قرار گرفته، که اگر دو اصل لفظی متعارض شدند کدام یک مقدم میشود.
برخی از علما در تعارض بین عام و اطلاق، عام را مقدم میکنند؛ در اینجا به دو تقریب برای این قول اشاره میشود:
تقریب اول: مرحوم شيخ در رسائل[2]میفرمایند: ظهور عموم چون مستند به وضع است، ظهور منجّز و فعلي است، امّا ظهور اطلاقي و استفاده شمول از مطلق به مقدمات حكمت نيازمند است و يكي از مقدمات حكمت، عدم وجود بيان بر خلاف ميباشد. و عام ميتواند بيان بر تقييد باشد، بنابراين اصالة العموم موضوع اصالة الاطلاق را از بين ميبرد و بايد ظهور عموم را حفظ كرده و از ظهور اطلاقي دست كشيد.
اشکال تقریب اول: همانطور که مرحوم آخوند در كفايه فرمودهاند[3]: اصالة العموم مقدم بر اصالة الاطلاق نیست زیرا عدم بياني كه از مقدمات حكمت است، عدم بيان در مقام تخاطب است نه الي الابد، لذا اگر بياني در مقام تخاطب نيايد ظهور مطلق در عموميت حكم منعقد ميگردد و ديگر حالت منتظرهاي وجود ندارد، مثلاً اگر كسي از معامله ربوي سؤال كند و امام عليه السلام آن را تحريم نمايند، چنانچه امام 7 در مقام بيان باشد، و حكم تحريم در مقام ثبوت، اختصاص به قسم خاصي از معاملات ربوي (مثلاً معامله مكيل و موزون) داشته باشد، بايد در همان جلسه پاسخ، اين قيد ذكر شود و اگر اين قيد ذكر نشد موضوع اصالة الاطلاق تمام ميگردد، و چون فرض اين است كه عام منفصل از مطلق است، لذا اصالة العموم با اصالة الاطلاق يكسان گرديده، هر دو فعلي و غير معلّق ميباشند، لذا براي ترجيح يكي بر ديگري بايد دليل ديگري جستجو كرد.
تقریب دوم: مرحوم آقاي خويي[4] میفرمایند: در تعارض عام و مطلق، عام مقدم است زيرا ظهورش مستند به وضع است در حالي كه اطلاق ظهورش مستند به سياق است و لذا ظهور عامّ اقوي از ظهور مطلق است.
اشکال تقریب دوم:
اولاً: اين صغری به نحو كلّي درست نيست، بعضی عمومها چندان قوي نيستند و از آن طرف بعضی از اطلاقها، ظهورشان قوي است.
ثانياً: فرضاً كه ما بپذيريم عام هميشه از مطلق يا از مفهوم اظهر است، اما چه دليلي برای تقديم اظهر بر ظاهر وجود دارد؟ آنچه كه انسان بالفطرة مييابد و سيره عقلاء نيز بر آن دلالت ميكند اين است كه ظنّ اطميناني به مرادات در باب الفاظ و معاني، حجّت ميباشد مثل غالب محاورات روزمرّهاي كه ما داريم كه احتمال خلاف يا نميدهيم و يا اينكه چندان ضعيف است كه اعتناء به آن نميشود، و اگر اين احتمال خلاف قوي بود، مثلاً چهل درصد احتمال خلاف بدهيم، ديگر به چنين ظنّي عمل نميكنيم، الاّ در جايي كه همان 60% احتمال موافق، حجّت باشد. مثل دوران بين محذورين در غير باب الفاظ و امّا در باب الفاظ اصلاً به احتمال 60 درصدي عمل نميشود تا اينكه بگوييم اين اظهر بر ظاهري كه احتمال 40 درصدي است مقدم ميشود زيرا ادلّه مانعه عمل به ظنّ شامل چنين ظنوني نيز ميشود. پس كبرويّاً دليلي بر حجيّت چنين اظهري نداريم.
بررسی قول دوم
همانطور که بیان شد اگر در مجلس تخاطب قرینهای بر خلاف اطلاق بیان نشود اطلاق منعقد و منجز میشود و دیگر دلیلی بر تقدیم عام بر مطلق نیست.
البته اگر به يكی از اين اصول اطمينان پيدا شود، اطمينان از حجج عقلائی است كه مورد امضاء و تقرير شرع قرار گرفته است، و اگر اطمينان پیدا نشد، نمیتوان به مرجحات ظنی[5] كه ذكر میكنند رجوع کرد زیرا دليلی از بنای عقلاء و از شرع نداريم كه اين ظن حاصل از مرجحات ظنیه از تحت عمومات ادّلهی عدم جواز عمل به ظن خارج شده باشد كه بگوئيم عقلاء يا شرع ظن خاصی را در باب الفاظ حجت دانستهاند و همان مرتبه از ظن را در ابواب ديگر حجت ندانستهاند، لذا اگر به عنوان ظن خاص بخواهيم اثبات كنيم، بايد به حد اطمينان برسد و اگر ظن انسدادی را تمام دانستيم، بايد مراتب ظنون را در نظر گرفت.
نتیجه: هيچ یک از اصاله العموم و اصاله الاطلاق فی نفسه بر ديگري مقدّم نيست و فقط اگر اطمينان نوعي به تقدیم يكي بر دیگری وجود داشته باشد، آن را مقدّم ميكنيم.
تطبیق اصولی: باب علم اجمالی
در باب علم اجمالی که مثلا يقين به نجاست يكی از دو اناء هست، میگويند اصالة الطهاره يا اصالة الحل را در هر دو نمیتوان جاری كرد چون مخالفت قطعیه لازم میآید و جريان در يكی از آنها ترجيح بلا مرجح است و واحد لا بعين تحت عام داخل نيست، قهراً اصالة الطهاره درباره دو اناء ساقط میشود. و اين مورد را شامل نيست.
برخی اشكال كردهاند كه چه مانعی دارد كه به نحو تخيير مشروط باشد یعنی گفته شود به شرط اجتناب از ديگری، ارتكاب هر كدام از دو طرف برای شما جایز است، در اينجا ديگر ترخيص در مخالفت قطعيه كه در جمع بين اينها هست، پيش نمیآيد، و ترجيح بلا مرجح نيز نمیشود، به خاطر اينكه هر دو را به نحو مشروط میگوئيم، و به نحو واحد لا بعين نيز نيست، به خاطر اينكه اصل را در طرفین علم اجمالی که معین هستند به صورت مشروط، اجراء میكنيم؟
در جواب میگوییم: اصالة الحل و یا اصالة الطهاره هم دارای عموم افرادی است و هم دارای اطلاق احوالی؛ و در موارد علم اجمالی ما نمیدانیم که اطراف علم اجمالی از تحت عموم افرادی خارج شدهاند تا همیشه وجوب اجتناب داشته باشند و یا اینکه از اطلاق احوالی خارج شده است به این بیان که هر طرف در صورت عدم اجتناب از دیگری از تحت اطلاق خارج است و در نتیجه در صورت اجتناب از دیگری داخل در اطلاق احوالی است و وجوب اجتناب ندارد و در اینجا در واقع تعارض بین عموم افرادی و اطلاق احوالی است و هیچ کدام بر دیگری مقدم نیست پس در نتیجه حکم به عدم وجوب اجتناب از هر طرف مشروط به اجتناب از طرف دیگر صحیح نیست.
تطبیق فقهی: خمس در غنائم غیر منقول
در مورد وجوب خمس در غنائم غیر منقول مانند زمین باید گفت از طرفی مقتضای عموم آیه شریفه که در همه غنائم اثبات وجوب خمس میکند این است که در غنائم غیر منقول خمس واجب باشد و قبل از تخمیس تصرف در آن جائز نیست و از طرفی دیگر در روایات فرموده است که باید اراضی را بین مسلمانان تقسیم نمود و این روایات اطلاق دارد و میفرماید تصرف در این اراضی چه قبل از تخمیس و چه بعد از تخمیس جائز است بنابراین در اینجا بین عموم آیه شریفه و اطلاق روایات تعارض وجود دارد.
[1]. این مقاله در مرکز فقهی امام محمد باقر 7 از دروس خارج فقه حضرت آیةالله العظمی شبیری زنجانی توسط حجةالاسلام سنایی تنظیم شده است.
[2] . فوائد الاصول، المقام الرابع من مقام التراجيح.
[3] . و به تبع شیخ، غالب متأخرين همین مطلب را فرمودهاند.
[4]. المستند في شرح العروة الوثقى؛ الخمس، ص: 359
[5] . مثل قرینه لفظیه، قرینه مقام، قرینه، سیاق، قرائن حالیه
نظرات
RSS نظرات این ارسال