جایگاه عقل در اجرای قوانین دینی

به گزارش خبرنامه پژوهشی وبسایت مرکز فقهی امام محمد باقر علیه‌السلام، حجةالاسلام و المسلمین محمد سروش محلاتی در سخنرانی خود به مناسبت سالگرد شهادت شهید بهشتی و یارانش، به بررسی جایگاه عقل در جامعه دینی پرداخت که متن کامل آن در وبسایت ایشان منتشر شده است. آنچه در ادامه می‌آید بخشی از سخنان ایشان است که به موضوع جایگاه عقل در اجرای قوانین دینی در جامعه اختصاص دارد.

 

جایگاه عقل در اجرای قوانین دینی

باید در نظر داشته باشیم که حتی در مواردی که حکم شرع وجود دارد باز هم ما مستقل و بی‌نیاز از عقل نیستیم. زیرا علاوه بر آن که در مرحله فهم حکم شرعی از نصوص دینی نیاز به عقل وجود دارد، بالاتر از آن، در مرحله اجرا و کیفیت پیاده کردن نیز نیازمند عقل هستیم. یکی از مشکلات زمان ما همین است که افراد فکر می کنند همین که حکمی در شرع آمده، بدون اندیشه و دانش و فکر می توان آن را به اجرا در آورد. خیلی تعبیر دقیق و سنگینی از شهید بهشتی وجود دارد که نظیر آن را از هیچ یک از متفکرین اسلامی ندیده و نشنیده ام. ایشان می فرماید:

«پیامبران نورافکن های قوی برای زندگی هستند که بشر را از استفاده از عقل و فکر و تجربه بی نیاز نمی کنند. هرگز! برای اینکه اگر پیامبر حتی یکایک احکام و قوانین هم برای ما بیاورد باز اجرای قانون یک دنیا عقل و تجربه می خواهد».( پیامبری، ص 97)

یک جمله « احل الله البیع و حرم الربا» در قرآن آمده است. این « حرّم الربا» برای این که در صحنه تجارت و بازار بتوان پیاده کرد و یا مبنای بانکداری قرار بگیرد، یک دنیا عقل و تجربه لازم است. یک نیم آیه در قرآن که فرموده است «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» کفار نباید بر مؤمنین سلطه داشته باشند، ولی در صحنه عمل چگونه می‌توان جلوی این سلطه را گرفت؟ آیا همین که رابطه را با کفار قطع کردیم جلوی سلطه گرفته شده است؟ گاهی ممکن است اصلا قطع رابطه علمی یا اقتصادی نه تنها به قطع سلطه آنها بیانجامد، بلکه موجب ضعف جامعه اسلامی و در نهایت وابستگی بیشتر شود.

خدا رحمت کند عالم بزرگوار ملا علی کنی را که مجتهد طراز اول عصر ناصری بود. می‌خواستند راه آهن برای ایران بیاورند گفت اجازه نمی‌دهم، زیرا اگر راه آهن بیاید فرهنگ غرب هم همراهش خواهد آمد و ما باید جلوی سلطه فرهنگ غرب بایستیم، و ایستاد و حکومت هم به خاطر جایگاه ملاعلی کنی تا وقتی او زنده بود راه آهن را نیاورد. ولی سوال این است که این شیوه‌ها و روش‌ها، در عمل و اجرا، ما را در چه موقعیتی قرار می‌دهد؟ ما را در صحنه بین المللی، نوانمند می‌کند و یا از توانایی می‌اندازد؟ ملاعلی فکر می‌کرد با جلوگیری از ورود صنعت، جلوی سلطه غرب گرفته می‌شود، ولی آیا امروز با منع و تحریم و جلوگیری کردن می‌توانیم استقلال خود را حفظ کنیم و جلوی سلطه گرفته می‌شود؟ ملا علی کنی از دنیا رفت، راه آهن آمد، غیر راه آهن هم آمد. گذشت آن زمان که با این شیوه ها می‌توانستیم هویت جامعه اسلامی را حفظ کنیم. یک دنیا عقل برای این کار لازم است  و همه مشکل جامعه امروز ما این است که فکر می کنیم چون احکام شریعت را داریم دیگر نیازی به عقل و فکر و تجربه برای پیاده کردن آن حکم نداریم.

در مجلس تدوین قانون اساسی در سال 58 یکی از مسائل این بود که باید جلوی کتب ضاله را گرفت و نباید ارائه و خرید و فروش آنها در جامعه اسلامی آزاد باشد. اصل 24 قانون اساسی درباره ازادی مطبوعات و نشریات است که شهید بهشتی در آنجا گفت « به نظر من در شرایط کنونی اعمال قهر برای جلوگیری از نشریاتی که مبارزه فکری با اسلام می کنند، سودمند نیست. بلکه بر حسب تجربه مضر به اسلام هم هست.» این انکار حکم الهی نیست. بلکه به کارگیری عقل است که نشان می‌دهد فضای اجرای چنین حکمی فراهم است؟ آیا نتایج چنین اجرایی را در نظر گرفته‌ایم؟ آیا ما به هدف نزدیک تر می‌شویم؟

اصل 168 قانون اساسی، بحث علنی بودن محاکمات جرایم سیاسی و مطبوعاتی که عده‌ای از علما بر این نظر بودند که چنین تصمیمی بر عهده قاضی باشد، اگر مصلحت دانست دادگاه را علنی برگزار کند و اگر نه غیر علنی برگزار شود. زیرا ما نمی‌توانیم شرعا قاضی را موظف کنیم تا دادگاه را علنی برگزار کند. همین اشکال را نسبت به حضور هیأت منصفه هم می‌کردند که قاضی باید مستقل باشد. شهید بهشتی در مقابل این نظریه می‌ایستد و می‌گوید «اگر در جرایم سیاسی و مطبوعاتی دادگاه علنی باشد مانع بسیاری از مفاسد و مضیقه‌ها و دیکتاتوری‌ها می‌گردد. و اگر بخواهیم قید علنی را حذف و یا در مواردی استثنا کنیم (مثل اینکه بر خلاف نظم عمومی جامعه باشد) مانند این است که اصلا چنین اصلی نداشته باشیم.» مگر بنا نیست از فساد جلوگیری شود؟ پس باید اجازه داد تا دادگاه‌هایی که در جرایم سیاسی است علنی برگزار شود و هیچ استثنایی هم نباشد. زیرا استثنا اگر باشد موجب به وجود آمدن دیکتاتوری می‌شود.

اساسا می‌توان گفت که تلاش شهید بهشتی در تدوین قانون اساسی، برای آن بود که احکام و مبانی اسلامی، بهترین شیوه اجرا را که مطابق با تجربه های بشری و خرد جمعی است، پیدا کند. و در همان حال که بسیاری از اعضای مجلس خبرگان به واسطه غیرت دینی، فقط در فکر ثبت احکام فقهی در قانون اساسی بودند، و اصلا دغدغه کیفیت اجرا، و ضوابط موفقیت عملی نداشتند، بهشتی در فکر آن بود که عقل و تجربه انسانی را به صحنه آورد و حکم خدا را به دست مجریان نادان و بی کفایت نسپارد. لذا در اصل 49 قانون اساسی که بازگرداندن اموال نامشروع مطرح بود، آن را به اقدام و اجرای دولت محدود کرد تا دست عوامل خودسر که در گوشه و کنار تحت عنوان اقدامات انقلابی، متعرض اموال مردم می‌شدند، بسته شود.

ایشان در مجلس خبرگان گفت:

«ملت باید بداند که اگر این انقلاب می‌خواهد به ثمر برسد، بیش از هر چیز باید اجرای همه قوانین انقلابی از راه قدرت قانونی صورت بگیرد.»

ولی بهشتی برای این مبنا، یک استدلال قوی هم داشت، استدلالی که اختصاص به این مورد نداشت و همین استدلال بود که دورنگری و تدبیر و آینده نگری او را نشان می‌داد و او را از انقلابیون تند جدا می‌کرد. «خودکامگی حتی در راه اجرای آن چیزی که حق به نظر می رسد، حق را پایمال خواهد کرد.»

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی