اساسی‌ترین کارها در تمیز مشترکات

 

اشتراک عنوان در کتب روایی به معنای استعمال تعبیری برای یاد کردن از راوی است که در خارج قابل انطباق بر دو یا چند مصداق باشد. این سبک کار به وفور در کتب روایی دیده می‌شود، و از آنجا که در عصور متأخر اعتبار روایات وابسته به اعتبار رجال سند شده و برخی از مصادیق عناوین مشترک افرادی ناشناخته یا غیر قابل اعتماد بوده‌اند، مساله «رمزگشایی از عناوین مشترک» از دیرباز مورد توجه و بحث محققان و فقهاء قرار گرفته است.

ضمن اینکه شناسایی مصداق این گونه عناوین در بسیاری مواقع سبب شناسایی راوی قبل و بعد از وی و رفع اشتراک از آنها نیز می‌گردد.

ما در این سلسله مقالات بر آنیم که اساسی‌ترین نکات این رمزگشایی را بررسی و بیان نماییم.

اساسی‌ترین هدف استعمال عناوین مشترک

با توجه به ضرورت حفظ میراث ارزشمند علوم اسلامی و روایی، مکتوب شدن این آثار از همان ابتدای گسترش اسلام و معارف اسلامی به خصوص در عصر صادقین علیهما السلام مورد توجه قرار گرفت.

از آنجا که نوشتن کتب عظیم و پرحجم، علاوه بر اینکه استنساخ اثر را مشکل و استفاده مخاطب را کم می کرد، کتاب را نیز در معرض زوال قرار می داد لذا از همان ابتدا مختصر کردن عبارات و عناوین در دستور کار مؤلفین قرار گرفت، اگر چه این کار در اسناد روایات سبب رمزآلود شدن عناوین و ناشناخته ماندن مصادیق برخی از آنها شد.

عنوان، معروف‌ترین و خلاصه‌ترین لفظ برای تعبیر از شخص

به نظر می‌رسد بر خلاف رفتار رمزآلود عناوین مشترک برای متاخرین، این عناوین در عصر نویسندگان خود الفاظی آشنا برای مخاطبان بوده‌اند زیرا سخن به رمز گفتن شایسته متکلم عاقل نیست تا چه رسد به علما که در مقام افاده همه جانبه مطالب به مخاطبان و علمای پس از خود بوده‌اند، لذا ناچار از آنیم که بگوییم عناوین موجود در اسناد روایات «خلاصه‌ترین و معروف‌ترین» الفاظ برای تعبیر از هر شخص در همان زمان بوده‌اند و اگرچه حامل تمام مشخصات شخص نیستند اما واجد مهمترین مشخصه آن نزد مخاطب مستقیم و اولین طبقه مخاطب خود هستند. اما چگونه می‌توان مصداق را در نزد مخاطبان آن عصر تشخیص داد؟

1- احراز اصالت جایگاه عنوان مشترک

یکی از اولین کارها در تشخیص مصداق عنوان مشترک احراز اصالت جایگاه آن در سند مورد بحث است مثلا هر گاه «احمد بن محمد» ابتدای سند باشد ظاهرا از مشایخ کلینی است زیرا وی اغلب اسناد خود را با نام مشایخش آغاز می‌کند، اما آیا حقیقتا این مسأله در این سند رعایت شده است؟

نکته اینجاست که گاه کلینی قدس سره به جهت اختصار، بخشی از قطعه مشترک میان دو سندِ متوالی را از سند دوم حذف می‌کند، و به اصطلاح سند دوم را «معلَّق» بر سند اول می‌کند، لذا در اسناد زیادی دیده می‌شود که مؤلف «سهل بن زیاد» را (که از مشایخِ مشایخ اوست) در ابتدای سند خود قرار داده و به واسطه او از بزنطی روایت کرده و از بزنطی با عنوان اختصاری «احمد بن محمد» یاد کرده است[1] .

پس اگر عنوان مشترک در جایگاه سومین یا چهارمین یا اولین راوی سند قرار گرفت باید احراز کرد که فاصله او تا مؤلف دقیقا همان چیزی است که از ظاهر بدوی سند استفاده می‌شود.

2- لزوم شناسایی «طبقه» یا دوره زمانی حیات علمی عنوان مشترک

پس از احراز اصالت جایگاه عنوان مشترک در سند، یکی از مسائل مهم در تمیز مشترکات توجه به طبقه عنوان مشترک در سند است مثلا اگر احمد بن محمد در صدر اسناد کافی باشد هرگز نباید مصداق آنرا ابن عیسی اشعری یا بزنطی دانست زیرا این دو از مشایخ کلینی نیستند و مؤلف همیشه از آنها با یک و دو واسطه نقل می‌کند، لذا اگر کلینی از این عنوان با دو واسطه نقل کرد نباید ابن عیسی اشعری را یکی از اطراف تردید محسوب کرد.

طبقه راویان امری نسبتا دقیق است که آنرا می‌توان از مجموعه اطلاعات کتب رجال و جایگاه های او در اسناد شناخت، لذا آشنایی هرچه بیشتر با عناوین و اسناد برای طی این مرحله لازم است، هرچند در این مرحله استفاده از کتبی مثل معجم رجال الحدیث (تألیف آیت الله خویی قدس سره) که راوی و مروی عنه‌های یک عنوان را ذکر کرده‌اند، نیز سودمند است.

 گاه از طریق اطلاعات کتب رجال می‌توان طبقه راوی را به راحتی شناخت مثلا گرچه ابن سنان عنوانی است مردد بین عبدالله بن سنان (ثقه) و محمد بن سنان (تضعیف شده) ، اما در ترجمه اولی گفته شده که از اصحاب امام صادق است[2] و در ترجمه دومی گقته شده از اصحاب امام کاظم و رضا و جواد علیهم السلام است[3] لذا اگر متن روایت مروی از امام صادق علیه السلام باشد نباید در مصداق و اعتبار عنوان «ابن سنان» تردید کرد، زیرا او عبدالله است. اما گاه همین عنوان روایتی را از حضرت با واسطه نقل کرده لذا قابل انطباق بر هر دو نفر می‌شود زیرا در بسیاری از مواقع راویان از هر امام روایاتی را از ایشان با واسطه نقل کرده‌اند، لذا در اینجا ممکن است عبدالله در جایگاه شاگردِ شاگرد امام صادق باشد، همان جایگاهی که محمد نسبت به ایشان دارد.

3- به دست آوردن تمام محتملات یک عنوان

بر اساس طبقه‌ی بدست آمده از راوی اکنون باید دید در اسناد و کتب از چه کسانی با عنوان مشترک مورد بحث در همین طبقه یاد شده است به عنوان نمونه از بیش از 10 نفر در اسناد ما با عنوان مشترک «الحسن بن علی» یاد شده که برخی مثل «حسن بن علی بن فضال» و «حسن بن علی وشّاء» و «حسن بن علی بن یقطین» از ثقات هستند و برخی دیگر مثل «حسن بن علی بن ابی‌حمزه بطائنی» و «حسن بن علی بن ابی عثمان» تضعیف شده‌اند و برخی دیگر نیز جزء مجاهیل محسوب می‌شوند. ممکن است در ابتدای امر اطراف تردید به شدت فراوان باشد اما با بدست آوردن طبقه عنوان مشترک در سند مورد بحث این اطراف به تدریج کاهش و گاه به دو یا سه نفر می‌رسند.

4- رجوع به مأخذ اقتباس روایت

شناسایی مصادر و رجوع به مآخذ کتب روایی از اساسی‌ترین کارهای یک محقق است زیرا گاه مؤلف در تألیف خود بر اساس جوّ مساعد علمی آن زمان دست به اختصار عنوانی زده که از کتاب دیگر اقتباس کرده، و همین زمینه جهالت راوی مزبور در اعصار بعد را فراهم آورده است، یا اینکه عنوان در کتاب مصدر به قرینه ذکر مفصل آن در سند قبل، مختصر شده و اصطلاحا دچار «تعلیق وصفی» شده ولی مؤلفان بعدی سند دوم را به همان صورت از مصدر اخذ و نقل کرده‌اند. این مسأله گاه در اقتباسات شیخ طوسی از کافی به چشم می‌خورد.

5- شناسایی شاگردان اختصاصی از هر یک از مصادیق در خارج

در مرحله بعد باید دید در مصادیق روشن عنوان مشترک، چه کسانی اختصاصا شاگرد هر یک از آنها هستند و از او فراوان نقل کرده اند ولی از مصداق دیگر هرگز نقل نمی‌کنند مثلا در اسناد «عبدالله بن سنان» در کافی سه نفر از او نقل می‌کنند که هرگز از «محمد بن سنان» نقل نکرده‌اند، به نامهای «حسن بن محبوب» و «محمد بن ابی‌عمیر» و «نضر بن سُوَید». در آن سوی دیگر تردید هم کسانی مثل «احمد بن محمد بن عیسی» و «محمد بن خالد برقی» و «حسین بن سعید اهوازی» فقط از «محمد بن سنان» نقل کرده‌اند.

در  این صورت هر جا «حسین بن سعید» از «ابن سنان» نقل کرده مراد «محمد» است و هرجا «ابن محبوب» از او نقل کرده مراد «عبدالله».

در این مرحله به این نکته هم باید توجه کرد که باید «ابن سنان» را در اسنادی که مصداق آن بر اساس مرحله قبل آشکار شده، حمل بر مصداق واضح کرد و روات اختصاصی آنرا نیز بررسی نمود.

پس از طی مرحله پنجم بار دیگر مصداق ابن سنان در بسیاری از اسناد آشکار می‌شود.

6- بهره گیری از قرائن متنی روایت

گاه در متن روایت قرائنی یافت می‌شود که مصداق عنوان مشترک را تعیین می‌کند مثلا گاه در ادامه متن به نام راوی اشاره شده است:

v      ...عن ابن سنان قال: دخلت على أبي الحسن موسى ع ... فنظر إلي فقال يا محمد أما إنه سيكون في هذه السنة حركة...[4]

گاه صبغه روایات یک راوی و توجه به کتبی که برای او در مصادر رجالی ذکر شده می‌تواند مصداق عنوان مشترک را تعیین کند مثلا از بررسی مصادر رجال به این نتیجه می رسیم که عبدالله بن سنان فردی فقیه بوده و بر خلاف محمد که گرچه کتب فقهی نیز برای او ذکر شده اما صبغه اصلی او معارف و مسائل کلامی بوده به این ترتیب تا حدودی مصداق روایات ابن سنان در روایات معارفی و «اصول کافی» روشن می‌شود.

مسائل دیگری نیز در تمیز مشترکات وجود دارد که در مقالات بعد به آن خواهیم پرداخت.

 

پانوشت‌ها


[1] . بعنوان نمونه به این اسناد در جلد چهارم کافی نگاه کنید: ص347 ح4 و ص386 ح7 و ص427 ح4 و ص556 ح10

[2] . رجال‏ النجاشي ص214 و رجال طوسی ص231 و 264 و 283

[3] . رجال‏ النجاشي ص328 و رجال طوسی ص344و 364 و377

[4] . الكافي (ط - الإسلاميه) ج1 ص319 ح16

 

نظرات   

0 # سید حسن 1394-12-12 07:05
سلام علیکم
1. به نظر می آید عنوان مطلب با محتوای آن تناسب ندارد؛ شاید عنوان «راه تمییز راویان مشترک» یا چیزی شبیه آن باید باشد.
2. مطالب چینش منطقی ندارد؛ مثلا شاید شماره 4 در عرض شماره دیگر باشد نه در طول آنها...
3. شماره 7 ظاهرا بصورت اتوماتیک آورده شده و اصلا شماره هفتی وجود ندارد
4. پاورقی یک ننوشته کدام چاپ کافی
5. پاورقی دو و سه رجال به نجاشی چسبیده
موفق باشید
پاسخ | پاسخ با نقل قول کردن | نقل قول

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی