استفاده حکم «شک در تقدم و تأخر عقد پدر و جد» از روایت

هنگام شک در تقدم و تأخر و تقارن عقد جد و پدر، مرحوم آسید ابوالحسن بر این عقیده است که عقد برای جد واقع می شود[1] و آقای گلپایگانی معتقد است که باید احتیاط کرد.[2] و در هنگام شک در تقدم و تأخر و تقارن عقد دو خواهر توسط دو وکیل، آسید ابوالحسن حکم به بطلان کرده و ظاهر آقای گلپایگانی این است که پذیرفته است.[3] وجه تفاوت این دو مسئله در این است که در عقد دو خواهر، دو اصل با هم تعارض می کند و اصل تقدیم در هر کدام نفی می شود و فرض هم این است که علم اجمالی به تقدیم یکی از آنها داریم، لذا حکم به بطلان می کنیم، اما در...

ادامه مطلب...

اشکال به فتوای سید ابوالحسن مبنی بر ثبوت خیار در تخلف شرط در نکاح

 مرحوم آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن در وسیله فرموده که اگر زوجین شرط وجود صفتی در یکدیگر کنند، مانند اینکه زوجه باکره باشد یا زوج حر یا شیعه باشد و بعدا خلاف آن معلوم شود، تخلف چنین شرطی موجب خیار است.[1] مستفاد از فتوای ایشان این است که اگر یکی از زوجین ادعای سیادت یا اجتهاد یا ثروت یا انتساب به قبیله‌ای یا اشتغال به سمتی را داشته باشد و بعدا کشف شود واقعیت ندارد، و زن به بخاطر همین شرط با او ازدواج کرده باشد، خیار فسخ دارد؛ ولی به نظر می رسد چنین فتوایی صحیح نباشد؛ زیرا تنها صحیحه محمد بن...

ادامه مطلب...

چارچوب حقوق زوجۀ کتابیه

برخی از فقهیان، ازدواج با زنان اهل کتاب را جایز می‌دانند. حال بنا بر جواز این ازدواج، آیا تمام حقوق زوجیت برای چنین زوجه‌ای ثابت می‌شود؟[1] اثبات جمیع حقوق برای زوجۀ کتابیه  به نظر فقیهانی چون شهید ثانی در قواعد[2] و دیگرانی چون محقق کرکی[3] و کاشف اللثام[4]، تمام حقوق زوجیت برای زوجۀ کتابیه ثابت است. دلیل این حکم اصل ثبوت حقوق زوجیت برای هر زنی است که عنوان زوجه بر او صدق کند. همان‌‌گونه که ادلۀ حقوق زوجه نیز مطلق است و هر زوجه‌ای که در چارچوب شرع ازدواج با او صحیح باشد را شامل می‌شود؛ حتی زوجۀ کتابیه....

استثنا از جواز نیابت از مکلف زنده در عبادات

نیابت از مکلف زنده در عبادات واجب مثل نماز، روزه و... جایز نیست[1]؛ چراکه صحت عبادات مبتنی بر وجود امر شارع است و امر شارع به خود مکلف متوجه است؛ نه شخص دیگری به جای او؛ بنابراین امتثال امر، به واسطۀ عمل شخص دیگری حاصل نخواهد شد. البته این حکم یک استثنا دارد: استثنا از حکم عدم جواز نیابت از زنده تنها در حج است که می‌توان از مکلف زنده نایب شد؛ البته به شرط آنکه مانعی از انجام حج برای مکلف وجود داشته باشد؛ مثل مریضی، یا حضور دشمنی که باعث ایجاد ترس از حفظ جان برای مکلف باشد...

زمان مخصوص رمی جمرات و یک استثنا از آن

رمی جمرات در شب جایز نیست. این حکم مورد تصریح فقهای شیعه قرار گرفته است؛ سید مرتضی، سلار، ابوالصلاح، ابن حمزه، علامه در ارشاد، تحریر [1] به این حکم تصریح کرده‌اند و به نظر شیخ طوسی، حتی اگر حج‌گزار در طول روز موفق به انجام این واجب نشد، در روز بعد قضا می‌کند، ولی شب رمی نمی‌کند.[2]  دلیل این حکم، روایات است. بررسی دلیل مسأله در این رابطه دو دسته از روایات وارد شده‌اند: دستۀ اول: وقت از طلوع تا غروب آفتاب است. روایاتی همچون صحیحۀ منصور بن حازم و ابو بصیر از امام صادق علیه السلام که می‌فرماید: أَبُو...

عقد وکیل به عنوان فضولی در صورت نسیان و جهل به وکالت

:::

عقد وکیل اگر از روی التفات و علم به وکالت محقق شود، بی‌شکّ به موکِّل منتسب است و فضولی محسوب نمی شود؛ امّا اگر شخصی به عنوان فضولی عقدی را منعقد کند و بعداً معلوم شود که وکیل بوده است، در حکم آن اختلاف شده که آیا صحیح و لازم است یا متوقف بر اجازه است؟  مرحوم سید یزدی دو فرض در این مسأله مطرح کرده است:

فرض اول: نسیان وکالت و انشاء عقد به عنوان فضولی

فرض اول  اینکه وکیل وکالت را فراموش کرده و آن را به عنوان فضولی -با اعتقاد به توقف صحت شرعی عقد بر اجازه- انشا کند؛ صحّت این عقد نزد فقها مسلّم است و مرحوم سید هم فرموده­ که حقیقت امر را باید لحاظ کرد که این شخص فضولی نیست و وکیل است و عقد وکیل، نیاز به اجازه ندارد.

فرض دوم: فعلی‌نبودن وکالت فضولی

و فرض دوم اینکه شخص، عقد را به عنوان فضولی انشاء کند، در حالی که هنوز خبر وکیل‌شدن به او نرسیده تا وکالت را قبول کند و وکالتش، فعلی و شرعی شود؛ مرحوم سید فرموده­ که ظاهراً عقد، صحیح است، گرچه صحت آن خالی از اشکال نیست.[1]

بررسی توقّف «تحقّق اذن» بر «علم مأذون»

مرحوم آقای حکیم عقد را در این فرض صحیح دانسته و فرموده که اذن از موکِّل حاصل است[2]؛ زیرا گرچه وکالت نیاز به قبول دارد و بدون آن محقق نمی­‌‎شود، ولی لازمۀ انشاء توکیل، انشاء إذن است و إذن از ایقاعات است و نیازمند به قبول نیست، پس با «أذنتُ» یا جمله­‌ای که دال بر إذن باشد، مانند عقد توکیل، محقق می­‌شود.

امّا مرحوم آقای خویی عقد را صحیح ندانسته و در اشکال به مرحوم آقای حکیم فرموده:«بأن الإذن متوقّفٌ على العلم به أيضاً، فإنه لا يصدق أنّ من له الأمر قد أذن له و أنه مأذون في الفعل بمجرد إنشاء الإذن، ما لم يصل ذلك إلى المباشر فيعلم به فإنه ليس إلّا إبرازاً للرضا الباطني.»[3]

به نظر مختار این اشکال ناتمام است؛ زیرا اگر کسی بگوید که همه در استفاده از فلان ملک من  مأذون هستند، وجداناً عنوان «مأذون» بر همه، حتّی کسانی که علم به این جعل و انشاء ندارند، صادق است؛ پس عقد در فرض دوم نیز صحیح است.

بطلان عقد بنا بر اعتبار استناد آن به «من له الإجازة»

البته اگر در صحت عقد، استناد تسبیبی آن به اصیل یا مُجیز معتبر باشد، بدین معنا که انشای عقد، فعل تسبیبی اصیل یا مجیز محسوب شود، باید هم در این فرض و هم فرض اول، حکم به بطلان عقد کرد؛ زیرا در فرض اول که وکیل فراموش کرده از اصیل وکالت دارد، انشای عقدش منبعث از وکالتش نبوده تا عملش، فعل تسبیبی موکِّل محسوب شود، و در فرض دوم نیز، إذن، واصل نبوده تا تسبیبی بودن عمل صادق باشد.

ولی چنین استنادی در صحّت عقد معتبر نیست و مجرد وکیل یا مأذون‌بودن، کفایت می­‌کند هر چند عقد، فعل تسبیبیِ موکِّل شمرده نشود؛ فقها نیز درباره اصیلی که عقد فضولی را بدون اطلاع عاقد فضولی و طرف دیگر، اجازه کرده، حکم به صحت عقد کرده ­ و علم به اجازه آنان را در صحّت عقد معتبر ندانسته‌اند -البته تا آن دو، علم به اجازه پیدا نکنند نباید آثار عقد صحیح را بر آن مترتب کنند-، عقلا هم بین موافقت قبلی (إذن) و موافقت بعدی (اجازه) از این جهت تفاوتی نمی گذارند، خواه این موافقت با توکیل حاصل شده باشد یا اذن یا اجازه.

بنابراین ادعای مرحوم آقای خوئی بر اعتبار علم عاقد به اذن صحیح نیست و بدون علم او نیز، عقد محکوم به صحّت است؛ همچنین ادعای امثال مرحوم قاضی هم که حداقل علم یک نفر به اذن اصیل را معتبر می داند[4] صحیح نیست.

البته موافقت و رضایت ثبوتی در صورتی که ابراز نشده باشد، برای صحّت کفایت نمی­‌کند، و فرض دوم از قبیل مجرّد رضایت باطنی نیست که مرحوم آقای خویی آن را بر رضایت باطنی منطبق دانسته و حکم به کافی‌نبودن آن کرده است[5]؛ زیرا بیان شد که انشا وکالت حتی بدون علم وکیل به اظهار آن برای صحت عقد کافی است.



[1]. العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌2، ص: 872

[2]. مستمسك العروة الوثقى؛ ج‌14، ص: 507؛ «لإطلاق الاذن- كما عرفت- المقتضية للصحة.»

[3]. موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌33، ص: 274؛ «الإذن متوقف على العلم به أيضاً ...»

[4]. ر، ک: مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، ج‌5، ص435: «و إذا أذن السيد لعبده في التجارة فباع و اشترى و هو لا يعلم بإذن سيده و لا علم به أحد لم يكن مأذونا له في التجارة».

[5]. موسوعة الإمام الخوئي؛ ج‌33، ص: 274؛ «لا يصدق أن من له الأمر قد إذن له و أنه مأذون في الفعل بمجرد إنشاء الإذن ...»

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی