وظیفه مسلمانان در قبال اهل بغی

در یادداشت قبلی با عنوان «بررسی کفر اهل بغی»، به معنای اهل بغی از حیث لغت و اصطلاح فقها پرداخته شده، در این یادداشت درصدد بررسی وظیفه مسلمانان در قبال اهل بغی هستیم که آیا بدون حکم حاکم اسلامی، می توانند دعوت به صلح و اصلاح کنند و اگر نتیجه نداد وارد مرحله نظامی شوند یا اینکه در همه مراحل تابع حاکم اسلامی هستند.

به اتفاق فقهای شیعه اگر حاکم اسلامی مردم را به جنگ با شورشیان و باغیان فرابخواند واجب است اطاعت کنند، فقها در این مورد به آیه 59 سوره نساء: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»، استناد کرده اند. شیخ طوسی، پس از تعریف باغی و تبیین نقش امام در برابر باغیان می‌نویسد: «و یجب علی من یستنهضه الامام فی قتالهم النهوض معه و لایسوّغ له التأخر عن ذلک»[1]، بر کسانی که امام آنان را جهت جنگ با باغیان فرا می‌خواند، واجب است او را همراهی کنند و تأخیر در این کار جایز نیست.  قاضی ابن‌برّاج تاخیر در این کار را جایز نمی‌داند.[2] ابن ادریس نیز بر این امر تاکید دارد.[3] علامه حلی نیز تاخیر در این زمینه را گناه کبیره می‌داند.[4]

ولی عمده بحث در این است که آیا بدون دعوت حاکم این امر جایز است یا خیر؟

شاید بتوان به استناد آیه 9 سوره حجرات: «فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا»، گفت که مسلمانان در برخورد با بغات، نیازی به دستور حاکم ندارند؛ زیرا آیه شریفه  بی‌تفاوتی مسلمانان نسبت به ظلم و تعدی گروهی بر گروه دیگر را نامطلوب دانسته و از آنان ابتدا خواسته سعی و تلاش خود را بکار گیرند تا با دعوت به سوی اصلاح، صلح را بین آنان برقرار کنند و اگر به نتیجه نرسیدند با گروه باغی بجنگند تا وقتی که این گروه به امر خدا بازگردند و تسلیم شوند؛ از این‌رو بر مسلمانان واجب است که نسبت به شورش بر حاکم اسلامی که از بالاترین ظلم‌ها محسوب می شود بی تفاوت نباشند و مراتب مذکور در آیه را درباره شورشیان پیاده کنند.

ولی شیخ طوسی[5] ، قاضی ابن براج [6] و ابن ادریس [7] بر این امر تصریح کرده اند که کسی حق ندارد بطور مستقل  و بدون دستور امام وارد جنگ با باغیان شود.

به نظر می رسد مقابله با شورشیان، داخل در جهاد دفاعی است؛ زیرا جان گروهی از مسلمانان در خطر است و چه‌بسا در برخی موارد اصل اسلام هم در خطر باشد؛ و از آنجا که در جهاد دفاعی، اذن امام شرط نیست، چنان‌که برخی فقها به این مطلب تصریح کرده‌اند،[8] در جنگ با باغیان هم نیازی به دستور امام نیست.

----

[1]. النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، ص296-297.

[2]. المهذب (لابن البراج)، ج‌1، ص325: «و وجب على المؤمنين إذا دعاهم الإمام الى ذلك... و لم يجز لأحد منهم التأخر عنه في ذلك».

[3]. السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج‌2، ص15: «و يجب على من يستنهضه الإمام في قتالهم، النهوض معه، و لا يسوغ له التأخير عن ذلك».

[4]. تذكرة الفقهاء (ط - الحديثة)، ج‌9، ص412: «و يجب قتال أهل البغي على كلّ من ندبه الإمام لقتالهم عموما أو خصوصا أو من نصبه الإمام. و التأخير عن قتالهم كبيرة».

[5]. النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، ص297: «و لا يجوز لأحد قتال أهل البغي إلّا بأمر الإمام».

[6]. المهذب (لابن البراج)، ج‌1، ص325: «و لا يجوز قتالهم الا مع الإمام أو مع من ينصبه لذلك».

[7]. السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج‌2، ص15: «و لا يجوز قتال أهل البغي، إلا بأمر الإمام».

[8]. تحرير الأحكام الشرعية على مذهب الإمامية (ط - القديمة)، ج‌1، ص133: «الجهاد قد يكون للدعاء إلى الإسلام و قد يكون للدّفع بأن يدهم المسلمين عدو و يشترط في الأول إذن الإمام العادل أو من يأمره الإمام و الثاني يجب مطلقا».

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی